تاریخ ایران باستان/قسمت دوم - مشرق قدیم/مؤلفین قرون اوّلیه اسلامی

روحانیین داخل شد و تحصیلات زیاد کرده، تاریخ ارمنستان را تا ۴۸۵ میلادی نوشت. بعض وقایع با تاریخ ایران قدیم مربوط است.

کتب پهلوی

از کتبی که بزبان پهلوی نوشته شده است در اینجا ذکری نمیکنیم، زیرا این کتابها راجع به مذهب زرتشت یا ادبیات است و موقع ذکر آنها جائی است، که از مذهب زرتشت یا ادبیات پهلوی صحبت خواهد بود. در این مبحث چنانکه از سرلوحهٔ آن معلوم است از منابع قدیم تاریخ مشرق و ایران باستان سخن میرود.

مؤلفین قرون اولیهٔ اسلامی

در باب مورّخین و نویسندگان قرون اولیهٔ اسلامی مقتضی است تذکر دهیم که نوشته‌های آنها راجع به ایران قدیم از دو نوع خارج نیست: نوع اول فهرست‌های مختصری است از اسامی شاهان ایران و وقایع سلطنت آنان، که از مآخذ غربی، یعنی یونانی و سریانی، اتخاذ شده، بطور ناقص همان چیزهائیرا که مورّخین یونانی نوشته‌اند، با تصحیف اسامی، تکرار کرده و چیزهائی هم از مآخذ شرقی بر آن افزوده‌اند. عدهٔ این نوع کتابها خیلی محدود است. نوع دوّم کتبی است راجع بوقایع عالم، از قبل از ظهور اسلام و بعد از آن و ضمناً مؤلفین این کتب خواسته‌اند بقول خودشان از ملوک مجوس یا عجم، یا فرس و وقایع سلطنت آنها اطلاعاتی داده باشند. عدهٔ این نوع نویسندگان زیاد است، ولی نوشته‌های آنان راجع بایران قدیم، یعنی بدوره‌هائیکه قبل از دورهٔ ساسانی است، کم یا بیش، با اختلافاتی، همان داستانهای ما است و بخوبی دیده میشود که مآخذ آنها خدای‌نامه، یا ترجمه‌های آن بعربی (باسم سیر ملوک الفرس و امثال آن) و یا شاهنامه‌های منثور یا منظوم ما بوده.

این نوع کتابها برای کسی، که بخواهد غور و تتبع در داستانهای ایران قدیم کند، مفید است، ولی در واقع امر این کتب را، باستثنای قسمت‌هائی که اطلاعاتی در باب دورهٔ ساسانی میدهد، نمیتوان جزو منابع تاریخ قدیم ایران بشمار آورد. برای روشن بودن این نکته در مباحثی که مربوط باسامی شاهان هخامنشی و اشکانی بوده، مانند نمونه، نوشته‌های بعض این نوع نویسندگان را ذکر کرده‌ایم، تا برای خواننده روشن باشد که مآخذ آنها چه بوده. با وجود این، چون از این نوع کتب میتوان اطلاعاتی راجع بدورهٔ ساسانی تحصیل کرد، قسمتی را در اینجا ذکر و شناساندن مابقی را بجای خود محوّل میکنیم. این نکته را هم باید بدواً تذکر دهیم که مقصود ما نوشتن شرح حال مؤلفین یا نویسندگان کتابهای مزبور نیست، زیرا این کار مستلزم کتابی است مخصوص. مرام ما فقط این است که بمناسبت ذکر کتابی در جای خود معلوم باشد آن کتاب از کی است، در چه زمان نوشته شده و مؤلف آن از چه سخن رانده. مؤلفین کتب مذکوره بترتیب تاریخ زندگانی‌شان این‌هایند:

اِبْنِ مُقَفَّعْ

ابومحمد عبداللّه بن المقفع الکاتب. اصلاً ایرانی و از اهل خوزستان بود، در سنهٔ ۱۰۶ هجری متولد و در بصره بزرک شد. چون پدرش زرتشتی بود، ابن مقفع هم بیشتر عمر خود را در این مذهب گذراند. اسم ایرانی او را (روزبه) و کنیه‌اش را (ابو عمرو) نوشته‌اند. در کهولت مسلمان شد، ولی باطناً زرتشتی بماند. او اوّل کسی بود که منطق را برای ابو جعفر منصور ترجمه کرد.[۱] ترجمه کلیله و دمنه از پهلوی بعربی نیز از کارهای او است و در مصر، هند، اروپا و جاهای دیگر مکرّر بطبع رسیده.

تألیفات زیاد دارد که از جمله الدّرة الیتیمة فی طاعت الملوک» است. نویسندگانی، مانند ابن‌الندیم و دیگران، زیاد از او نقل قول کرده‌اند و اطلاعاتی که میدهند برای دورهٔ ساسانی گرانبها است. نوشته‌اند که بامر منصور خلیفه عباسی (۱۳۶-۱۵۸ هجری) و بدست سفیان حاکم بصره کشته شد.[۱]

جاحْظ

ابو عثمان عمرو بن بحر الکنانی البصری معروف به جاحظ. در حوالی ۱۶۰ هجری در بصره تولد یافت و در آن شهر بزرک شد. کتبی زیاد، که از سریانی و پارسی ترجمه شده بود، خواند و مدتی در بغداد بزیست. بعد ببصره مراجعت کرده در آنجا مفلوج شد و در سنهٔ ۲۵۵ هجری درگذشت. تألیفات زیاد دارد از جمله «البیان و التّبیین» میباشد در این کتاب اقسام بیان و برگزیده (غرر) احادیث و خطبه‌ها را جمع کرده. در جاهائی از این کتاب میتوان اطلاعاتی راجع بکتب دورهٔ ساسانی و غیره بدست آورد. مسعودی در مروج‌الذّهب او را افصح نویسندگان سلف دانسته و ابن خلدون از قول شیوخ زمان خود کتاب او را ستوده. جاهائی از این کتاب اطلاعاتی زیاد راجع به دورهٔ ساسانی میدهد.

طَبَری

ابو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن خالد بن الطبری آملی. تولد او، چنانکه ابن‌الندیم الورّاق در کتاب الفهرست نوشته، در آمل در سنهٔ ۲۲۴ و وفاتش در بغداد در سنهٔ ۳۱۰ هجری بود. تحصیلات خود را در بغداد کرد و در شام، مصر، عراق، بصره، کوفه و ری اسناد کتاب خود را راجع بتاریخ بدست آورد. این کتاب موسوم است به «تاریخ الرّسل و الملوک»، بعضی «تاریخ الامم و الملوک» نوشته‌اند. اسلوب کتاب سالنامه‌نویسی است، یعنی وقایع سنوات را، چنانکه موافق روایات باو رسیده، مرتباً یکی پس از دیگری ضبط کرده. نوشته‌های او راجع بایران قدیم در زمینهٔ داستانهای ما است، ولی راجع بدورهٔ ساسانی حاوی اطلاعاتی زیاد و مفید است. مضامین تألیفات او را راجع بدورهٔ ساسانی نُلدکه، محقق آلمانی، بضمیمه تتبّعات خود بطبع رسانیده.

بلاذُری

ابوالعباس احمد بن یحیی بن جابر بن داود البلاذری البغدادی (بعضی کنیهٔ او را ابوالحسن و ابوجعفر و ابوبکر نیز نوشته‌اند). در بغداد نشو و نما کرد. شاعر، نویسنده و مترجم کتب پارسی بعربی بود. سال وفاتشرا در ۲۷۹ هجری قمری، میدانند. یاقوت هنرمندی و فضل او را ستوده. از تألیفات او «النّساب‌الاشراف و اخبارهم» و «فتوح‌البلدان» معروف‌اند. صاحب کشف الظّنون اسم کتاب آخریرا «کتاب البلاد و فتوحها» نوشته. این کتاب اطلاعاتی زیاد راجع بخراج، عطاها، مهرها، نقود، خطوط و غیره میدهد و راجع بدورهٔ ساسانی اطلاعاتیرا حاوی است. ابن‌الندیم صاحب کتاب الفهرست گوید، که جدّش جابر بلاذر آشامید، بی‌آنکه خاصّیّت آن را دانسته باشد،[۲] و بیمار شد، این است که معروف به بلاذری گردید.

اِبْنِ خُرْداذْبِه

عبیداللّه بن احمد بن خرداذبه. در ۲۱۱ هجری تولد یافت و در ۳۰۰ هجری درگذشت. در ابتداء زرتشتی بود و بعد بدست برامکه مسلمان شد. از تألیفات او «المسالک و الممالک» است، که از ممالک صحبت کرده و ضمناً ترتیب باج و خراج دولت عباسی را در قرن سوّم هجری و نیز وسائل وصول آن را نموده. این کتاب اطلاعاتی را راجع به دورهٔ ساسانی حاوی است.

دینَوَری

احمد بن داود بن ونند ابو حنیفهٔ دینوری. وفاتش در ۲۸۲ یا ۲۹۰ هجری بود. از تألیفات او «اخبار الطوال» است، که شرح وقایع را از آدم تا آخر سلطنت یزدگرد نوشته و از ملوک قحطان، پادشاهان روم، ترک و نیز خلفاء تا آخر ایام المعتصم سخن رانده.

حَمْزَهٔ اصفهانی

حمزة بن الحسن الاصفهانی در ۲۷۰ هجری در اصفهان تولد یافت. سال وفاتش محققاً معلوم نیست و گمان می‌کنند، که بین ۳۵۰، ۳۶۰ هجری درگذشته از تالیفات او «تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء» است، که راجع به دورهٔ ساسانی اطلاعات گرانبهائی می‌دهد.

اِبْنُ‌النَّدیم

ابوالفرج محمد بن اسحاق بن ابی یعقوب الندیم الورّاق. در ۲۹۷ هجری متولد شد، ولی در باب تاریخ فوتش روایات مختلف است، چنانکه سنهٔ ۳۷۸ و ۳۸۵ و ۳۹۲ هجری را ذکر کرده‌اند. از تألیفات او «کتاب الفهرست» است و، چنانکه ابن النّجار از قول مؤلف ذکر کرده، این کتاب در ۳۷۷ باتمام رسیده. کتاب مزبور حاوی اطلاعات مبسوطی است راجع بکتب و خطوط دورهٔ ساسانی. این کتاب را «فهرس العلوم» نیز نامیده‌اند.

مَسْعودی

ابو الحسن علیّ بن الحسین المسعودی الشافعی تاریخ تولدش درست معلوم نیست. گویا در اوّل قرن سوّم هجری بوده.

در بغداد بزرگ شد، در مصر و ممالک غرب سیاحت کرد و بعد به پارس رفته در اصطخر اقامت گزید. پس از چندی بهند و نیز به چین درآمد و از آنجا تا جزیرهٔ ماداگاسکار رفت.

بالاخره بآذربایجان، گرگان، شام و فلسطین سفر کرد و در سنهٔ ۳۴۵ یا ۳۴۶ درگذشت.

از تألیفات او «کتاب التنبیه» است و نیز «مروج الذّهب و معادن الجواهر»، که راجع به ایران قدیم در زمینهٔ داستانهای ما نوشته شده، ولی راجع به دورهٔ ساسانی حاوی اطلاعات مفیدی است.

اِصْطَخْری

ابو اسحاق ابراهیم بن محمد الفارسی الاصطخری در اصطخر تولد یافت و بزرگ شد. در ۳۲۹ هجری به سیاحت شروع کرده ممالک را از هند تا اقیانوس اطلس دید. از تألیفات او «صور الاقالیم» است و «مسالک الممالک»، که اطلاعات جغرافیائی میدهد و از جمله برای دورهٔ ساسانی هم مطالعهٔ کتابش مفید است.

اَبو الفَرج اصفهانی

علیّ بن الحسین بن محمد بن الهیثم عبدالرحمن بن مروان بن الحکم القرشی الاموی الکاتب الاصفهانی البغدادی. در اصفهان تولد یافت و در بغداد نشو و نما کرد. در تاریخ، انساب، شعر، آهنگها و الحان متبحّر بود. از تألیفات او کتاب «اغانی الکبیر» است، که راجع بموسیقی است و اطلاعاتی راجع به دورهٔ ساسانی می‌دهد. کتاب اغانی را ابو الفرج بعضدالدولهٔ دیلمی هدیه کرد و او هزار دینار بوی داد. صاحب بن عباد، چون این بشنید، گفت برای چنین کتابی این مبلغ خیلی کم است. علاّمهٔ حلّی در قسم دوّم خلاصه گوید ابو الفرج شیعهٔ زیدی بود. بعض نویسندگان دیگر، مانند صاحب روضات الجنان، نیز او را از علماء شیعه دانسته‌اند.

ابن حوقل ابو القاسم محمد بن حوقل البغدادی الموصلی از نویسندگان قرن چهارم هجری است. از ۳۲۰ تا ۳۴۸ به سیاحت در مشرق، جزیرهٔ سیسیل (صقلیّه) و اندلس پرداخت. کتابش، که راجع بتوصیف شهرهای معتبر قرون اسلامی است، «المسالک و الممالک و المفاوز و المهالک» نام دارد. این کتاب مانند کتاب اصطخری است، ولی پس از مطالعهٔ آن از کتاب ابن حوقل چیزهای کمی بر اطلاعات خواننده می‌افزاید. در توصیف بلاد چیزهای زیاد نوشته، ولی اسامی را غالباً ضبط نکرده، از بعض بلاد مهمه چیزی نگفته یا کم گفته و عرض و طول را مبهم گذارده. کلیّة نوشته‌های او عاری از اغلاط و اوهام نیست.

ابورِیْحانِ بَیْرونی

محمد بن احمد البیرونی. در خوارزم تولد یافت و در سن ۷۷ سالگی درگذشت. تاریخ وفاتش محققاً معلوم نیست.

حاجی خلیفه شش سنه را از ۴۲۳ تا ۴۵۰ هجری قمری ذکر کرده. از تألیفات او «آثار الباقیه عن القرون الخالیة» است، که راجع به اطلاعات هیئتی و نجومی و سال‌شماریهای ملل قدیمه نوشته. این کتاب دارای فهرست‌هایی است از سلسله‌های پادشاهان قدیم مصر، کلده، آسور، ایران، مقدونیه، روم و غیره. قسمت‌هائی از فهرستها از مدارک غربی است، ولی بعض اسامی تصحیف‌شده و دیگر اینکه ابوریحان بعض پادشاهان مملکتی را به مملکت دیگر برده و در ذکر اسامی ترتیب تاریخ را رعایت نکرده. معلوم است، که این نوع نواقص از مدارکی بوده، که ابوریحان در دست داشته، نه از خود او. با وجود این کتابش برای متتبّع مفید است.

کتاب دیگر او موسوم بکتاب الهند می‌نماید، که در دورهٔ ساسانی ایرانیان چه چیزهائی از هند اقتباس کرده‌اند.

ثَعالِبی

ابو منصور عبدالملک بن محمّد بن اسماعیل الثعالبی. از اهل نیشابور و معاصر سلطان محمود غزنوی بود. کتاب خود را موسوم به «غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم» برای برادر پادشاه مزبور، ابو المظفر نصر بن ناصر الدین، نوشت (شاهزادهٔ مذکور، چنانکه میرخوند گوید، در ۴۱۲ هجری درگذشته).

این کتاب کاملاً در زمینهٔ داستانهای ما نوشته شده و با جزئی اختلافاتی همان مضامین شاهنامه است. بنابراین برای تاریخ در عداد منابع نمی‌آید، ولی برای تتبّع در داستانها مفید است. ثعالبی تألیفات دیگر نیز دارد، که ذکرش در اینجا خارج از موضوع است. مدت زندگانی او را بین ۳۵۰ و ۴۲۹ هجری نوشته‌اند.

اَلمَقْدیسی

المطهر بن طاهر المقدیسی. بعضی المطهر بن المطهر بن المقدّسی نوشته‌اند.

از علماء اواخر قرن چهارم هجری بود. در باب کتابی که موسوم است به «البدء و التاریخ» و به او نسبت می‌دهند، عقاید مختلف است، زیرا بعضی آن را از ابو زید بلخی میدانند ولی کلمان هووار[۳] مستشرق فرانسوی عقیده داشت، که این کتاب از مقدیسی است و در سنهٔ ۳۵۵ هجری تألیف شده. کتاب مزبور راجع بابتداء خلق، وقایع امم و تواریخ پادشاهان و خلفا تا زمان مؤلف است.

حمد مسکویه

احمد بن محمد بن یعقوب الخازن الرازی. بعضی او را ابن مسکویه نامیده‌اند. چنانکه نوشته‌اند زرتشتی بود و بعد مسلمان شد.

از جهت درستی، امانت و فضل در نزد عضدالدولهٔ دیلمی مقرّب و خزانه‌دار او گردید.

از تألیفات او کتاب «تجارب الامم و تعاقب الهمم» است که راجع به دورهٔ ساسانی اطلاعاتی گرانبها می‌دهد. مؤلف از طوفان نوح شروع کرده و در سنهٔ ۳۶۸ هجری به وقایع‌نویسی خود خاتمه داده. در باب اسم او بعضی عقیده دارند که ابن مسکویه بوده، چنانکه آل بویه را هم آل بویه دانند.

ابن اثیر

ابو الحسن علیّ بن ابی الکرم الشیبانی معروف به ابن اثیر. از اهل جزیرهٔ عمر (بالای موصل) بود. از تألیفات او «تاریخ کامل» یا «کامل التواریخ» است، که وقایع عالم را از عهود قدیمه تا ۶۲۸ هجری نوشته.

اسلوب کتاب همان اسلوب طبری است و سالنامه‌نگاری. نوشته‌های او راجع به ایران قدیم در زمینه داستانها است، ولی راجع به دورهٔ ساسانی اطلاعاتی میدهد و دیده می‌شود، که مؤلف از طبری خیلی استفاده کرده.

یاقوت

ابو عبداللّه یاقوت بن عبداللّه الرومی الجنس الحموی الملقب بشهاب الدین.

در بلاد روم تولّد یافت (در کجا؟ معلوم نیست). تاجری موسوم بعسکر بن ابی نصر حموی او را در صغر سنّ خرید و، چون بی‌سواد بود، یاقوت را به دفترداری گماشت. بعد که او بزرگ شد، بامر آقایش به عمان، کیش و امثال این نواحی برای تجارت مسافرت می‌کرد.

در ۵۹۶ از آقایش جدا شد و مستقلاً به تجارت پرداخت. بعد بدمشق رفت و، چون بغض بامیر المؤمنین علیّ بن ابی طالب (ع) می‌ورزید، مجبور شد از آنجا فرار کرده بموصل برود. پس از آن به اربیل و خراسان درآمد و مدتها در مرو سکنی گزید. زمانی که در خوارزم بود، با خروج مغول و تاتار مصادف شد (۶۱۶ هجری).

بر اثر آن فرار کرده بموصل رفت، پس از چندی به سنجار درآمد و از آنجا بحلب رفته ظاهراً در این شهر فوت کرد. مدت زندگانیش را ابن خلکان بین ۵۷۵ و ۶۲۶ هجری نوشته. از تألیفات یاقوت معجم البلدان بیشتر معروف است. این کتاب، که در جغرافیا نوشته شده، در ۶۲۱ باتمام رسیده. جزو ششم کتاب مشتمل بر فهرست قبایل و اسماء اشخاص زیادی است از مرد و زن و عدهٔ اسامی را ۱۲ هزار نوشته‌اند.

اگرچه این کتاب راجع به جغرافیای قرن ششم و هفتم هجری است، با وجود این برای ایران دورهٔ ساسانی هم میتوان استفاده‌هائی از آن کرد.

اِبْنِ عِبْری

گریگوریوس ابو الفرج بن هارون النصرانی مشهور به ابن عبری در ملطیه در ۶۲۳ هجری تولد یافت. در ۶۴۳ بواسطهٔ استیلای مغول به انطاکیّه و بعد به طرابلس رفت و چندی بسمت اسقف[۴] در دمشق بود. پس از انقراض دولت عباسی در ارمنستان سکنی گزید و چند دفعه مورد توجه هلاکو خان شد. فوتش در مراغه در ۶۸۵ هجری روی داد. کتاب مختصر الدّول از تألیفات او است.

چون زبان یونانی و سریانی می‌دانست از مدارک غربی استفاده کرده (ولی بطور ناقص).

راجع به ایران قدیم در بعض موارد نفوذ داستانهای ما حس می‌شود.

ابوالفِداء

اسماعیل بن علیّ بن محمود بن عمر بن شاهنشاهی بن ایوب الشافعی. اصلاً کرد و از امراء ایّوبی بود. بمناسبت اینکه ملک ناصر بن قلاوون او را ملک حماه کرد لقب الملک المؤیّد داشت. در دمشق در ۶۷۲ تولد یافت و در حوالی ۷۳۲ درگذشت. از تألیفات او «تقویم البلدان» است، که در جغرافیا نوشته و «المختصر فی ا خبار البشر» که راجع بتاریخ عهود قدیمه و قرون اسلامی است تا حوالی ۷۰۶ هجری.

اِبْنِ خَلْدونْ

ولی‌الدین عبدالرحمن بن محمد بن خلدون التونسی الحضری الاشبیلی المالکی. او در ۷۳۲ هجری در تونس تولد یافت و در سنهٔ ۷۸۴ از آنجا بقاهره رفته بامر سلطان برقوق قاضی‌القضات گردید. بعد بشام رفت، و، زمانی که امیر تیمور لنگ آن شهر را گرفت، امیر شد. سپس به اجازهٔ او بقاهره مراجعت کرد و در آنجا درگذشت. از تألیفات او مقدمهٔ ابن خلدون است، که در سنهٔ ۷۷۹ هجری باتمام رسیده و معروف می‌باشد. تألیفات دیگر او راجع بتاریخ عمومی نیز گرانبها و از جمله برای دورهٔ ساسانی هم مفید است. ابن خلدون مورّخی است نقّاد و جهات وقایع را روشن کرده.

اِبْنِ بَطوطه

شرف‌الدین ابوعبداللّه بن عبداللّه بن محمد بن ابراهیم بن یوسف اللواتی ثم الطنجی المعروف بابن بطوطه. در طنجه تولد یافت و در سنهٔ ۷۲۵ به سیاحت در عراق، مصر، شام، یمن، هند، تاتارستان و چین پرداخت.

بعد به اواسط افریقا، سودان و اندلس رفت، سپس بمغرب درآمد و نزد سلطان ابی عنان از ملوک بنی مدین مقرّب شد. نتیجهٔ مسافرتهای او کتابی است موسوم به «تحفة النظائر فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار»، که اطلاعات گرانبهائی راجع به جغرافیای آن زمان میدهد و برای متتبّع در جغرافیای ایران از دورهٔ ساسانی نیز مفید است.

سال‌شماری در مشرق قدیم

قبل از ختم قسمت دوّم مدخل لازم است شمه‌ای از سال‌شماری مشرق قدیم گفته شود، چه در تاریخ قدیم ایران همواره به سالهائی قبل از میلاد مسیح اشاره میشود و برای خواننده بالطبع این سؤال پیش می‌آید، که تاریخ وقایع را چگونه ضبط می‌کردند، مبدأ تاریخشان چه بوده و از کجا که این تاریخها صحیح باشد.

اوّلا باید دانست، که در مشرق قدیم سال‌شماری علمی، چنانکه اکنون معمول است، نبود و مبدأ ثابتی هم برای تاریخ نداشتند. برای احتیاجات معیشتی در مصر، بابل و فلسطین، در ابتداء، سنین را از واقعهٔ مهمی حساب می‌کردند. در بابل مثلاً می‌گفتند:

«سالی که دونگی بتخت نشست» و، چون عدهٔ این نوع سنوات زیاد بود، صورتی دولت بابل ترتیب داده بطور متحد المآل بولایات می‌فرستاد، تا بدان عمل کنند.

وقتی که می‌خواستند سالی را معیّن کنند، که واقعهٔ مهمی در آن روی نداده بود، می‌نوشتند: «فلان قدر سال بعد از سالی، که فلان واقعهٔ مهم روی داده» ولی، چون متحدالمآلهای مزبور ممکن بود بمحلی فرستاده نشده یا دیر رسیده باشد، بعض شهرها مبادی کوچکی برای حساب سالها، داشتند. در فلسطین نیز، چنانکه از فصل ۱۴، ۲۸ و غیره کتاب اشعیا دیده میشود، ترتیب چنین بود. در مصر هم، چنانکه از سنگ (پالرم) و آثار دیگر مشاهده شده، حساب سالها را بدین منوال داشتند. بعد، در زمان سلسلهٔ دوّم فراعنه، مقرر شد، که سالها را از ابتداء سلطنت


  1. ۱٫۰ ۱٫۱ معجم المطبوعات العربیّة و المعربه، جزء ثانی صفحهٔ ۲۴۹-۲۵۰ طبع مصر ۱۹۲۸.
  2. این درخت از درختان بزرگ هند است، میوه‌ای می‌دهد، که معروف بحب الفهم است و در طب استعمال می‌شود. بزبان لاطین درخت مزبور را (Anacardia) نامند.
  3. Clement Huart.
  4. Episcope.