تاریخ مختصر دولت قدیم روم/فصل ششم
فصل ششم
--.( ترتیبات لشکر روم ).--
سابقاً مذکور داشتهایم که در شهر روم معبدی بود منسوب به ژانوس ربالنوع و بنا بر این بود که هر وقت دولت روم جنگ دارد در معبد ژانوس مفتوح باشد و هنگام صلح و امنیت بسته شود و از بدو بنای آن تا پانصد سال در معبد باز ماند و در این مدت فقط چند سال معدود مسدود بود و بنابراین مردم روم تمام آن اوقات مشغول محاربه بوده و جمیع ملل و اقوام ایطالیا را مقهور و منقاد خویش نموده. اکنون میخواهیم بدانیم ترتیبات جنگی و لشکری این ملت چگونه بوده که باین مقصود نایل گردیده است.
( ترتیب قدیم لشکری روم ) در اوایل امر لشکر روم مانند قشون سایر اقوام لاتن و یونانی بوده است. وقتیکه جنگی شروع میشد سلطان و بعدها کنسولها احضار قشون میکردند و تمام رومیها میبایست برای خدمت نظامی حاضر باشند و بخرج خود اسلحه و لوازم سفر جنگی را فراهم آورند. مقام هرکس در سپاه بسته بمیزان تمول او بود. آنها که از همه بیشتر مکنت داشتند سوار بودند[۱] و کسانیکه استطاعت فراهمکردن لوازم جنگ نداشتند خارج از اصل قشون محاربه میکردند و بدشمن سنگ یا تیر میانداختند و موسوم به ولیت[۲] بودند.
سپاه حقیقی منظم روم پیادگانی بودند که میتوانستند تهیهٔ لوازم جنگ را بنمایند و آن سپاه را لژیون[۳] میگفتند. در زمان سلاطین تمام لشکر روم یک لژیون بوده بعد هر کنسولی یک لژیون در تحت فرمان داشت و کمکم هرچه عدهٔ نفوس ملت روم زیاد شد بر عده لژیونها هم اضافه کردند.
هنگام جنک سپاهیان روم مثل یونانیها صفوف متراکمه تشکیل میدادند یعنی پهلوی یکدیگر قرار میگرفتند و نیزههای خویش را در پیش نگاه میداشتند و سعی میکردند که لشکریان دشمن را عقب بنشانند. حربه تمام سپاهیان روم یکسان بود یعنی یک نیزه و یک شمشیر کوتاه عریض داشتند اما اسباب دفاع ایشان یکسان نبود و آنها که از این حیث مکملتر بودند در صفوف جلو قرار میگرفتند و کلیهٔ پیادگان از روی میزان استطاعت و تمول منقسم به پنج دسته میشدند. دستهٔ اول دارای اسلحهٔ کامل بودند و آن عبارت بود از مغفر و جوشن و زانوبند و سپر. دستهٔ دوم مغفر نداشتند و دستهٔ سیم مغفر و زانوبند هردو را فاقد بودند. دستهٔ چهارم و پنجم بطور ولیت خدمت میکردند.
احضار سپاه در بهار واقع میشد و در فصل زمستان لشکریان را مرخص میکردند که در پی کارهای خود روند.
تأسیس ترتیب مذکور در فوق را رومیها به سرویوس تولیوس نسبت میدادند. هنگام محاربات با قبایل کلوا و سامنیتها آن ترتیب تغییر کرد ولی بدرستی معلوم نیست چه وقت و کدام کس وضع را تبدیل داد بعضی امر را راجع به کامیل مینمودند. بهرحال اطلاع صحیح ما از وضع لشکریان روم از مأئه دویم قبل از میلاد میباشد و آن از قراری است که اجمالا در ذیل مذکور میداریم:
( ترتیب لشکر روم در مأئه دویم ) رعایت تمول و تقسیم طبقات از میان رفته و لشکریان از دولت مواجب و اسلحه میگرفتند لکن باز کسانیکه بکلی فقیر و بیبضاعت بودند[۴] از شرف سربازی محروم بودند. هر یک از افراد ملت روم از سن هفده تا سن چهل و شش مکلف بود که هرگاه او را برای خدمت نظامی احضار کنند اطاعت نماید. اگر سوار بود اقلا در ده جنگ میبایست خدمت کند و اگر پیاده بود در بیست جنگ و مادام که باین مقام نایل نشده در تحت فرمان سردار بود لکن تجهیز سپاه وقت معین نداشت فقط در موقع ضرورت واقع میشد و در آن صورت کنسول بتمام افراد ملت حکم میکرد در کاپیتل حاضر شوند آنگاه از هریک از طوائف سی و پنج گانهٔ روم برای هر لژیون یکنفر اختیار میکردند و این عمل را چندان مکرر مینمودند که سپاهیان لژبونها کامل شود و چون این مقصود حاصل میشد تمام لشکریان قسم یاد میکردند که از اطاعت سردار سر نپیچند و تا او ایشانرا مرخص نکند از جمع خارج نشوند.
عدد سپاهیان یک لژیون از چهار هزار و دویست الی شش هزار نفر بود. بدواً عدهٔ قلیلی از سواران هم که عبارت از جوانهای متمول بودند نیز با هر لژیون همراه بودند. بعدها ایشانرا سرداران بعنوان صاحبمنصب ملازم خویش قرار دادند و سوارانی که در لشکر رومی خدمت میکردند منحصر شد بکسانی که از ملل خارجه داخل سپاه روم میگردیدند. هیچ دسته قشون رومی کمتر از یک لژیون نمیشد و هر کنسولی اقلا دو لژیون و گاهی هم بیشتر در تحت فرمان خود داشت.
بعد از آنکه ایطالیا مسخر رومیان شد قبایل مجاور روم را نیز مجبور کردند داخل لشکر رومی شوند و آنها را متحدین[۵] خویش مینامیدند. فراهمکردن لشکریان متحدین و ادای مواجب و تعیین صاحبمنصبان ایشان با خود آن اقوام بود لکن فرمانفرمائی ایشان به سردار رومی تعلق داشت و کمکم عدد سپاهیان متحدین با عدد لشکریان رومی برابر بلکه زیاده گردید و از مأئه سیم قبل از میلاد رومیها جنگجویان خارج از ایطالیا را هم بخدمت خود قبول میکردند و آنها را دستههای جداگانه قرار میدادند و معاونین[۶] خویش میخواندند و ایشان با حربههای عادی خود جنگ میکردند و مجبور باختیار حربهٔ رومیان نبودند.
هنگام جنگ لژبون رومی منقسم به سه صف میشد و بین آنها فاصلهٔ زیادی بود و هر صف را هم تقسیم به ده قسمت[۷] مینمودند. در هر دسته شش نفر پشت سر یکدیگر میایستادند و بین یکدسته و دستههای یمین و یسار آن اقلا بقدر طول دسته فاصله میدادند. دستههای صف دویم هم شش نفر پشت سر یکدیگر قرار میگرفتند و این دستهها محاذی فواصل بین دستههای صف اول میایستادند. دستههای صف سیم هم بالنسبه بدستههای صف دویم همین قسم قرار میگرفتند. آنگاه صف اول شروع بمحاربه میکردند. نیزههای بلند باریک خود را بجانب دشمن میانداختند و بسوی او شتافته با شمشیر بنای زد و خورد را میگذاشتند. اگر تاب مقاومت نمیآوردند عقب مینشستند و در فواصل بین دستههای صف دویم واقع میشدند و دستههای مزبور پیش رفته بمنازعه میرداختند و آنها هم اگر مجبور بعقبنشینی میشدند دستههای صف سیم پیش میآمدند و زبده و نخبهٔ جنگجویان رومی آنجا بودند و با نیزههای محکم کار را تمام میکردند و لشکریان متحدین در جناحین لژیونها جا داشتند.
ترتیب مذکور این مزیت را داشت که هرگاه زمینی که لشکر در آن حرکت میکرد ناهموار بود سپاهیان پراکنده نمیشدند و نظام بهم نمیخورد و چون تمام لژیون جمع واحد نبود و بدستههای متعدد منقسم میشد حرکتدادن آن اشکالی نداشت و در هر موقع بهر طرف لزوم پیدا میکرد میتوانستند سپاهیان را متوجه سازند ولی عمدهٔ پیشرفت لشکر رومی بواسطهٔ پیادگان بود و سواران رومی چندان استحکامی نداشتند و نمیتوانستند بهیئت اجماع بدشمن حمله ببرند و کاری بسازند.
حرکت کردن سپاه رومی غالباً باین طریق بود که در مقدمه نخبهٔ لشکریان متحدین پیش میرفت و بعد از آن متحدینی که در یکی از جناحین بودند و در مرتبهٔ سیم یکی از لژیونها و پشت سر او بار و بنهٔ آن و در مرتبهٔ چهارم لژیون ثانی و بار و بنهٔ آن و در مرتبهٔ پنجم متحدین جناح دیگر و هریک از لژبونها و جناحین بنوبت یک روز پیش میافتادند و یک روز پس و اگر بیم حملهٔ دشمن را داشتند شکل مربع اختبار میکردند یعنی بار و بنه را وسط میگذاشتند و یک لژیون در جلو و ۴ لژیون در عقب و جناحین هم در طرفین قرار میگرفتند.
هریک از سپاهیان میبایست اسلحهٔ خود را با یک قدح و یک تبر و یک چوب و آذوقهٔ هفده روز خویش حمل نماید و چادرها و خیمهها را بار دواب مینموده و عراده بکار نمیبردند و باینواسطه سهلتر و سریعتر از قشونهای سایر ملل قدیمه میتوانستند حرکت کند.
هروقت سپاهیان روم برای استراحت در بیابان توقف مینمودند بجهت اینکه ناگاه گرفتار حملهٔ دشمن نشوند قلعهٔ فوری ترتیب میدادند که عبارت از اردوی ایشان بود و برای این کار هم آداب دینی معین داشتند. یکنفر کاهن دو خط مستقیم روی زمین نصب میکرد بطوری که احداث زاویهٔ قائمه بنماید. در محل تقاطع آن دو خط چوبی با بیرق سفیدی نصب مینمودند و در آنجا که مرکز اردو بود خیمهٔ سردار را میزدند و در اطراف آن مربعی رسم میکردند شصت متری و مکان متبرک مذبح و دیوانخانه و خزانه و نظارتخانه و بازار یا محل اجتماع لشکریان را در موقع احضار سردار آنجا قرار میدادند. بعد از آن یکنفر صاحبمنصب محوطهٔ خارجی اردو را بشکل مربع رسم مینمود. سپاهیان چون بمکان اردو میرسیدند بیلها برداشته در چهار طرف اردو خندقی عریض و عمیق حفر میکردند و خاک آنرا بدرون ریخته خاکریزی ترتیب میدادند و بالای آن چوبها نصب کرده آنها را بهم میبستند و باینطریق اردوی ایشان دارای حصاری و خندقی میگردید و در وسط هریک از اضلاع مربع یک دروازه قرار میدادند و میان اردو یک کوچه میدادند بعرض سی متر که اردو را دو قسمت میکرد. خیمهٔ سردار را در جائی میزدند که جانب دشمن بود. همچنین خیمههای صاحبمنصبان معتبر و سپاهیان نخبه و معاونین را و دو نیمهٔ دیگر اردو لژیونهای روسی و جناحین که از معاونین بودند قرار میگرفتند و بین آنها هم یک کوچه بود و خیمهها را دوبدو در یک خط مستقیم میزدند و پشتهای آنها بیکدیگر بود و درها بطرف کوچههای فرعی باز میشد که منتهی بکوچهٔ اصلی میگردید و برای هر ده نفر یک خیمه میزدند و در اردوها مکان لشکریان تغییر نمیبایست بکند و بمحض ورود هرکس میدانست کجا باید رود و مثل این بود که سربازخانهٔ خود را همهجا همراه داشتند. مابین خیمهها و حصار اردو هم فضائی بعرض چهل و پنج متر باز میگذاشتند و دواب و مواشی که بطور غنیمت گرفته بودند در آن محل جا میدادند. نزدیک هریک از دروازهها قراولها میگذاشتند و شب را چند قسمت کرده هر قسمتی را کشیکی قرار داده و هنگام تبدیل کشیک را بواسطهٔ شیپور اعلام مینمودند و سوار هم در اطراف گردش میکرد که مراقب قراولها و صحت کشیک باشد.
سپاهیان روم از دولت جیره و مواجب داشتند لکن مثل سایر لشکرهای قدیمه ولایت دشمن را هم غارت میکردند و حیوانات سکنه را نیز دستگیر مینمودند اما این کار را هم از روی ترتیب صورت میدادند باین معنی که جماعتی از لشکریان مأمور تحصیل غنائم میشدند و هرچه بدست میاوردند باردو میبردند. پول و فلزات را کنار میگذاشتند و مابقی را از اموال و مواشی و اسرا و غیرها میفروختند و ماحصل را بصندوق دولت روم تحویل مینمودند باستثنای مبلغی که سردار بموجب نذر میبایست تقدیم ارباب انواع کند و بصاحبمنصبان و سپاهیان انعام دهد.
در لشکر روم عدهٔ صاحبمنصبان قلیل بود. یک لژیون یک سردار داشت که میبایست کنسول یا پرتور باشد و او یک نایب داشت و شش صاحبمنصب دیگر[۸] که کار عمدهٔ آنها ادارهٔ امور لشکری بود و این جمله را ملت از خانوادههای محترم برای مدت یکسال انتخاب مینمود.
رؤسای حقیقی سپاهیان یوزباشیها[۹] بودند. هر صده یک بوزباشی داشت و هر دسته[۱۰] دو یوزباشی و در یک لژیون عدد ایشان سی نفر میشد و از میان لشکریان منتخب میگردیدند و با سایر سپاهیان تفاوتی نداشتند فقط یک قطعه چوب کاک بدست میگرفتند که هنگام فرمان رفقا را متنبه سازند.
لشکر روم بیش از تمام لشکرهای ازمنهٔ قدیمه در تحت نظام بوده همینکه از شهر روم قدم بیرون میگذاشتند میبایست از سردار اطاعت مطلق داشته باشند و سردار صاحب اختیار نفوس ایشان بود. هرگاه کسی در زمان کشیک میخوابید یا هنگام جنگ از مقام خود فرار میکرد با از حکم سردار سرپیچی مینمود محکوم بقتل بود و این مجازات را هم بدو طریق میدادند یکی آنکه مقصر را به تیری میبستد و چوب میزدند بعد با تبر سرش را قطع مینمودند قسم دیگر آنکه او را بین دو صف از سپاهیان عبور میدادند و و ایشان کلهٔ او را بضرب چوب متلاشی میکردند. هرگاه یک دستهٔ تمام از لشکریان نافرمانی میکردند و قتل جمیع ایشان مناسب نبود سردار آن جماعت را منقسم بدستههای ده نفری مینمود و در هر دسته یکنفر را بحکم قرعه بقتل میرسانید و در باب سختی نظام رومی قصههای غریب نقل کرده از جمله گفتهاند در وقتیکه رومیها با اقوام لاتن جنگ داشتند مانلیوس کنسول سپاهیان خود را از جنگ تن به تن با جنگجویان لاتن منع نموده بود. یکی از سواران دشمن بمیدان آمده مبارز طلبید. پسر مانلیوس بمحاربهٔ او رفت و او را کشته با شادی تمام اسلحهٔ او را نزد پدر آورد. کنسول جمیع عساکر را احضار کرده پسر خویش را بجرم اینکه از حکم او تخطی نموده سر برید.
لشکریانی که هزیمت مینمودند یا تسلیم دشمن میشدند نیز مجازات داشتند چنانکه مجلس سنا بعد از جنگ پیروس حکم کرد کسانی را که گرفتار دشمن شده بودند تخفیف رتبه دهند و آنها خارج از اردو جا بگیرند و اشخاصی را که فرار کرده بودند سیاست نمایند بجرم اینکه چرا در میدان جنگ ایستادگی نکردند تا کشنه شوند. رومیها رسم داشتند که در اوقات صلح و امنیت مشقهای نظامی میکردند و در شاندومارس[۱۱] جوانان روم آمده مشق دویدن و جست و خیز کردن و نیزه انداختن و شمشیر زدن مینمودند بعد در حالیکه عرقدار بودند خود را برودخانهٔ تیبر میانداختند و بشنا از آن عبور میکردند. استعمال بیل و کلنگ هم میبایست بدانند و بسیار اتفاق میافتاد که سرداران ایشانرا بساختن طرق و شوارع و پل و قناة و امثال اینکار وامیداشتند.
بالاترین افتخار و شرفی که برای سرداران فاتح رومی میسر میشد این بود که مجلس سنا بابشان اجازه دهد که با جمعیت و دستگاه بمعبد کاپیتل ورود کنند و آدابی را که در این موقع بعمل میاوردند تریومف[۱۲] میگویند و ما آن را تشریفات نصرت ترجمه میکنیم.
سرداری که متوقع نیل این شرف بود میبایست با لشکر خود پشت دروازهٔ روم توقف کند و از مجلس سنا مطلوب خویش را بخواهد زیرا که با حربه وارد شهر شدن بموجب عقیدهٔ دینی رومیها ممنوع بود. اعضاء مجلس سنا ملاحظهٔ استحقاق سردار را میکردند و اگر شایسته میدیدند اجازه میدادند و میزان شایستگی هم غالباً این بود که باید سردار در جنگ بزرگی فتح کرده باشد که در آن مورد اقلا پنجهزار نفر از دشمن بهلاکت رسیده باشد و ترتیب تشریفات نصرت از این قرار بود که ابتدا رؤسای دولت و اعضاء سنا از بیرون شهر راه افتاده رو بکاپیتل مینمودند و در دنبال ایشان عرادههائیکه غنائم را شامل بود حرکت میکرد و بعد از آن اسرا پیاده و با زنجیر میرفتند و گاه اتفاق میافتاد که مرور این جماعت یک روز تمام بلکه بیشتر طول میکشید. پشت سر ایشان عرادهٔ نصرت میامد و آن عرادهای بود مذهّب بشکل برج و چهار اسب آن را میکشید و سردار منصور[۱۳] با لباس ارغوانی زرین حاشیه در آن عراده بالای تختی از عاج نشسته ببازوهای خود بازوبندها بسته و تاجی از شاخهٔ درخت غار[۱۴] بر سر گذاشته سپاهیان هم دنبال عرادهٔ او مبامدند و هر یک شاخهای از درخت غار بدست داشتند و سرود مبخواندند و مناسبت درخت غار در این موقع آن بود که رومیها و یونانیهای قدیم درخت مزبور را نمایندهٔ فتح و ظفر و افتخار میدانستند. باری جماعت مذکور بترتیب مسطور از شهر عبور نموده و از میدان فوروم گذشته از تپهٔ کاپیتل بالا میرفتند و در آنجا سردار تاج خود را برداشته روی زانوی مجسمه ژوپیتر میگذاشت و از آن ربالنوع تشکر میکرد که نصرت نصیب او نموده است و در این ضمن در محبس زیر کاپیتل اسرا را بقتل میرسانیدند.
یکی از خصایص رومیان این بود که چون ولایتی بتصرف ایشان درمیآمد بجهت سهولت لشکر فرستادن به آن ناحیه از شهر روم راهی بدانجانب میساختند و شوارع رومی تماماً بخط مستقیم بود و حتی در جبال هم رعایت نشیب و فراز را نکرده آنرا راست بالا میبردند. هرگاه بمرداب و باتلاقی میرسیدند باندازه عرض شارع آنرا پر میکردند و روی درهها و رودخانهها پل میزدند و در زمینی که میخواستند راه بسازند ابتدا آنرا میکوبیدند و سخت میکردند بعد چندین طبقه سنگ و آهک روی آن کار میگذاشتند و چنان محکم مینمودند که هنوز بعضی از قطعات آن طرق باقی است. کمکم کار بجائی رسید که از شهر روم باکثر نقاط ایطالیا راه ساخته شد و غالبا راه را باسم کنسولی که مباشر بنای آن بوده میخواندند چنانکه راهی که بولایت کامپانی میرفت و تمام جنوب ایطالیا را طی نموده بدریای یونان میرسید منسوب به اپیوس[۱۵] بود و آن شارع بیش از سایر طرق عظمت و اهمیت پیدا کرد.