دیوان حافظ/طایر دولت اگر باز گذاری بکند
۱۸۹ | طایر دولت اگر باز گذاری بکند | یار بازآید و با وصل قراری بکند | ۱۱۸ | |||
دیده را دستگه درّ و گهر گرچه نماند | بخورد خونی و تدبیر نثاری بکند | |||||
دوش گفتم بکند لعل لبش چارهٔ من | هاتف غیب ندا داد که آری بکند | |||||
کس نیارد برِ او دم زند از قصّهٔ ما | مگرش باد صبا گوش گذاری بکند | |||||
دادهام باز نظر را بتذروی پرواز | بازخواند مگرش نقش و شکاری بکند | |||||
شهر خالیست ز عشّاق بود کز طرفی | مردی از خویش برون آید و کاری بکند | |||||
کو کریمی که ز بزم طربش غمزدهٔ | جرعهٔ درکشد و دفع خماری بکند | |||||
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب | بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند | |||||
حافظا گر نروی از در او هم روزی | ||||||
گذری بر سرت از گوشه کناری بکند |