خاقانی (غزلیات)/افدی بنفس من بدت فیالمهد عنی غافله
افدی بنفس من بدت فیالمهد عنی غافله | لوقابلت شمسالضحی حارت و صارت آفله | |||||
ماهی ستاره زیورش هر هفت کرده پیکرش | هر هشت خلد از منظرش دیدم میان قافله | |||||
قلت ار حمینی هیت لک فالقلب فیالبلوی هلک | قالت جنون عادلک هاوی هموم قاتله | |||||
زلفش نگر دلال دل از من چه پرسی حال دل | زان زلف پرس احوال دل یا شکر دارد یا گله | |||||
قلت اسمحینی بالقبل قالت الی کم ذیالحیل | ارسل رسولا لایمل کم من دموع سائله | |||||
خاقانی اینک در پیش بوسه زنان بر هر پیاش | راند دواسبه بر پیش کو راند یکسر راحله |