خاقانی (غزلیات)/بخت بدرنگ من امروز گم است
بخت بدرنگ من امروز گم است | یارب این رنگ سواد از چه خم است | |||||
دلدل دل ز سر خندق غم | چون جهانم که بس افکنده سم است | |||||
با من امروز فلک را به جفا | آشتی نیست همه اشتلم است | |||||
شد چو کشتی به کژی کار فلک | که عنانش محل پاردم است | |||||
دولت امروز زن و خادم راست | کاین امیر ری و آن شاه قم است | |||||
هر که را نعمت و مال آمد و جاه | سفلگی را بعهم کلبهم است | |||||
تا به درگاه خدا داری روی | زر آلوده سگ حلقه دم است | |||||
باز چون بر در خلق افتد کار | زر بر سفله خدای دوم است | |||||
این کرم جستن خاقانی چیست | که کرم در همه آفاق گم است |