خاقانی (غزلیات)/به زبان چرب جانا بنواز جان ما را

خاقانی (غزلیات) از خاقانی
(به زبان چرب جانا بنواز جان ما را)
  به زبان چرب جانا بنواز جان ما را به سلام خشک خوش کن دل ناتوان ما را  
  ز میان برآر دستی مگر از میانجی تو به کران برد زمانه غم بی‌کران ما را  
  به دو چشم آهوی تو که به دولت تو گردون همه عبده نویسد سگ پاسبان ما را  
  ز پی عماری تو چه روان کنیم مرکب چو رکیب تو روان شد چه محل روان ما را  
  به سرا و مجلس خود مطلب نشانی ما چو تو بر نشان کاری چه کنی نشان ما را  
  گله‌ی فراق گفتم که نه نیک رفت با به کرشمه مهر برنه پس از این زبان ما را  
  به تو درگریخت خاقانی و جان فشاند بر تو اگرش مزید خواهی بپذیر جچان ما را