| | | | | | |
|
تا حلقههای بهم برشکستهای |
|
بس توبههای ما که بهم درشکستهای |
|
|
گاه از ستیزه گوش فلک برکشیدهای |
|
گاه از کرشمه دیدهی اختر شکستهای |
|
|
دانم که مه جبینی ای آسمان شکن |
|
اما ندانم آنکه چه لشکر شکستهای |
|
|
آهستهتر، نه ملک خراسان گرفتهای |
|
و آسودهتر، نه رایت سنجر شکستهای |
|
|
در شاهراه عشق تو هر محملی که بود |
|
بر دل شکستگان قلندر شکستهای |
|
|
در گوشهها هزار جگر گوشه خوردهای |
|
وز کبر گوشهی کله اندر شکستهای |
|
|
یک مشت خاک غارت کردن نه مشکل است |
|
بس کن که نه طلسم سکندر شکستهای |
|
|
درهم شکستهای دل خاقانی از جفا |
|
تاوان بده ز لعل که گوهر شکستهای |
|
|
خاقانیا نشیمن شروان نه جای توست |
|
بر پر سوی عراق نه شهپر شکستهای |
|
|
رو کز کمان گروههی خاطر به مهرهای |
|
بر چرخ، پر تیر سخنور شکستهای |
|