خاقانی (غزلیات)/دلم در بحر سودای تو غرق است
دلم در بحر سودای تو غرق است | نکو بشنو که این معنی نه زرق است | |||||
فراقت ریخت خونم این چه تیغ است | نفاقت سوخت جانم این چه برق است | |||||
جهان بستد ز ما طوفان عشقت | امانی ده که ما را بیم غرق است | |||||
تو هم هستی در این طوفان ولیکن | تو را تا کعب و ما را تا به فرق است | |||||
اگرچه دیگری بر ما گزیدی | ندانستی کز او تا ما چه فرق است |