خاقانی (غزلیات)/دل عاشق به جان فرو ناید
دل عاشق به جان فرو ناید | همتش بر جهان فرو ناید | |||||
خاکیی را که یافت پایهی عشق | سر به هفت آسمان فرو ناید | |||||
ور دهد تاج عقل با دو کلاه | سر عاشق بدان فرو ناید | |||||
عشق اگر چند مرغ صحرایی است | جز به صحرای جان فرو ناید | |||||
سالها شد که مرغ در سفر است | که به هیچ آشیان فرو ناید | |||||
حلقهی کاروان عشق آنجاست | که خرد در میان فرو ناید | |||||
عاقبت نیز جز به صد فرسنگ | ز آن سوی کاروان فرو ناید | |||||
تو ندانی که چیست لذت عشق | تا به تو ناگهان فرو ناید | |||||
عشق خاص کس است خاقانی | به شما ناکسان فرو ناید | |||||
عشق داند که قحط سال کسی است | زان به کس میهمان فرو ناید |