خاقانی (غزلیات)/دوست داری که دوستدار کشی
دوست داری که دوستدار کشی | هر دلی را هزار بار کشی | |||||
تو گرفتار عشق را ز نهان | دم دهی پس به آشکار کشی | |||||
رشتهی جان سیه کنی چون شمع | عاشقی را که شمعوار کشی | |||||
ما چراغ تو و تو آتش و باد | گر یکی برکنی هزار کشی | |||||
کیسه لاغر شده، چه سیم کشی | صید فربه شده چه زار کشی | |||||
جام پر بر دهی به مجلس می | غمگنان را به غمگسار کشی | |||||
خنده را گو که سر مبر به شکر | چند شیران مرغزار کشی | |||||
غمزه را گو که خون مریز به سحر | چند مردان روزگار کشی | |||||
تشنهی عشق را به جستن آب | غرقه در آب انتظار کشی | |||||
دولت عشق یار خاقانی است | تو همه دولتی که یار کشی |