خاقانی (غزلیات)/دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی
دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی | در کار من قدم ننهادی به پایمردی | |||||
زنگار غم فشاندی بر جانم و ندیدی | کز چرخ لاجوردی دل هست لاجوردی | |||||
روز سیاه کردی روزی ز روی حرمت | در روی تو نگفتم آخر که تو چه کردی | |||||
تا خون من چو آب نخوردی به نوک غمزه | در جستجوی کشتن من آب وانخوردی | |||||
گفتی که در نوردم یکباره فرش صحبت | فرش نگستریده ندانم که چون نوردی | |||||
پنداشتم که هستی درمان سینهی من | پندار من غلط شد درمان نهای، که دردی | |||||
خاقانی آن توست مکن غارت دل او | کز خانه صید کردن دانی که نیست مردی |