| | | | | | |
|
رویم ز گریه بین چو گلین کاه زیر آب |
|
از شرم روی توست رخ ماه زیر آب |
|
|
ماهی تنی و میکنی از اشک من گریز |
|
نه ماهیان کنند وطن گاه زیر آب |
|
|
نی نی توراست عذر که مشک و میی بهم |
|
نی مشک و می شود آنگاه زیر آب |
|
|
تخم وفاست دانهی دل چون به دست توس |
|
خواهی به زیر خاک بنه خواه زیر آب |
|
|
در اشک گرم غرقم و آنگاه سوخته |
|
کس دید غرق سوخته به نگاه زیر آب |
|
|
دریا کشم ز چاه غمت گر برآرم آه |
|
سوزد نهنگ را طپش آه زیر اب |
|
|
همسایگان ز تف دلم برکنند شمع |
|
چون شد چراغ روز شبانگاه زیر آب |
|
|
گریم چنان که از دم دریای چشم من |
|
هر گوش ماهیی شود آگاه زیر اب |
|
|
آبم برفت و گر شنود سنگ آه من |
|
از سنگ بشنوند علیالله زیر آب |
|
|
ای در آبدار جوانی ز پیچ و خم |
|
در آب شد ز شرم تو صد راه زیر آب |
|
|
حال من و تو از من و تو دور نیست زانک |
|
تو آب زیر کاهی و من کاه زیر آب |
|
|
خاقانیا به چاه فرو گوی راز دل |
|
کز دوست رازدارتر آن چاه زیر آب |
|