خاقانی (غزلیات)/روی تو چون نوبهار جلوهگری میکند
روی تو چون نوبهار جلوهگری میکند | زلف تو چون روزگار پردهدری میکند | |||||
والله اگر سامری کرد به عمری از آنک | چشم تو از سحرها ماحضری میکند | |||||
مفلسی من تو را از بر من میبرد | سرکشی تو مرا از تو بری میکند | |||||
گر بکشم که گهی زلف دراز تو را | طرهی طرار تو طیرهگری میکند | |||||
راضیم از عشق تو گر به دلی راضی است | لیک بدان نیست او جمله بری میکند | |||||
عقل نه همتای توست کز تو زند لاف عشق | مینشناسد حریف خیره سری میکند | |||||
عشوهگری میکند لعل تو و طرفه آنک | عقل چو خاقانیی عشوه خری میکند |