خاقانی (غزلیات)/ز بدخوئی دمی خو وانکردی
ز بدخوئی دمی خو وانکردی | مراعاتی بجای ما نکردی | |||||
بر آن خوی نخستینی که بودی | از آن یکذره کمتر وانکردی | |||||
بجای من که بر عهد تو ماندم | ز بدعهدی چه ماندت تا نکردی | |||||
مگر لطفی که از تو چشم دارم | در آن عالم کنی، کاینجا نکردی | |||||
کجا یک وعدهام دادی که در پی | هزار امروز را فردا نکردی | |||||
پی یک بوسه گرد پایهی حوض | بسی گشتم، تو دل دریا نکردی | |||||
شنیدی حال خاقانی که چون است | ولی بر خویشتن پیدا نکردی |