خاقانی (غزلیات)/ز خاک پاشی در دستخون فروماندیم
ز خاک پاشی در دستخون فروماندیم | ز پاکبازی نقش فنا فرو خواندیم | |||||
به نعش عالم جیفه نماز برکردیم | به فرق گنبد فرتوت خاک بفشاندیم | |||||
همه حدیث شما تیغ بود و گردن ما | نه گردنیم که از حکم سربرافشاندیم | |||||
چراغوار به کشتن نشسته بر سر نطع | به باد سرد چراغ زمانه بنشاندیم | |||||
به یک دو شب به سه چار اهل پنج شش ساعت | به هفت هشت حیل نه ده آرزو راندیم | |||||
به بیست سی غم و چل پنجهاند هان چون صید | به شصت واقعه هفتاد روز درماندیم | |||||
ز بس که تیغ زبان موی کرد خاقانی | تن چو موی به مویه ز تیغ برهاندیم |