خاقانی (غزلیات)/صد یک حسن تو نوبهار ندارد
صد یک حسن تو نوبهار ندارد | طاقت جور تو روزگار ندارد | |||||
عشق تو گر برقرار کار بماند | کار جهان تا ابد قرار ندارد | |||||
تیغ جفا در نیام کن که زمانه | مرد نبرد چو تو سوار ندارد | |||||
بر تو مرا اختیار نیست که شرط است | کانکه تو را دارد اختیار ندارد | |||||
از تو نشاید گریخت خاصه در این دور | مردم آزاده زینهار ندارد | |||||
آنکه غم عشق توست ناگزرانش | عذر چه آرد که غمگسار ندارد | |||||
خوی تو دانم حدیث بوسه نگویم | مار گزیده قوام مار ندارد | |||||
ای دل خاقانی از سلامت بس کن | عشق و سلامت بهم شمار ندارد |