خاقانی (غزلیات)/لب جانان دوای جان بخشد
لب جانان دوای جان بخشد | درد از آن لب ستان که آن بخشد | |||||
عشق میگون لبش به می ماند | عقل بستاند ارچه جان بخشد | |||||
دیت آن را که سر برد به شکر | هم ز لعل شکرفشان بخشد | |||||
عاشق آن نیست کو به بوی وصال | هستی خود به دلستان بخشد | |||||
عاشق آن است کو به ترک مراد | هرچه هستی است رایگان بخشد | |||||
دو جهان را دو شاخ گل داند | دسته بندد به دلستان بخشد | |||||
شه سواری است عشق خاقانی | کز سر مقرعه جهان بخشد |