خاقانی (غزلیات)/ماه نو و صبح بین پیاله و باده
ماه نو و صبح بین پیاله و باده | عکس شباهنگ بر پیاله فتاده | |||||
روز به شب کردهای به تیرگی حال | شب به سحر کن به روشنایی باده | |||||
از پی آن تا حصار غم بگشایی | جام سوار آمدو قنینه پیاده | |||||
جعد نشان بر جبین ساده و بنشین | زخمه برآور که نیک جعدی و ساده | |||||
تشنهی عیشی جز از مغان مستان آب | کاب مغان است داد عیش تو داده | |||||
بیش ز بازار می مخر که به بازار | هیچ میی نیست آب برننهاده | |||||
زر به بهای می جوینه مکن گم | آتش بسته مده به آب گشاده | |||||
می که دهی صاف ده چو آتش موسی | زو دم خاقانی آب خضر به زاده |