خاقانی (غزلیات)/ما پیشکش تو جان فرستیم
ما پیشکش تو جان فرستیم | ور دست رسد جهان فرستیم | |||||
جان خود چه سگ و جهان چه خاک است | تا بر درت این و آن فرستیم | |||||
یک وام لبت نداده باشیم | آنگه که هزار جان فرستیم | |||||
در قیمت لعل تو چه ارزد | ما ارچه هزار کان فرستیم | |||||
دندان مزد سگان کویت | بپذیری اگر روان فرستیم | |||||
این لاشهی تن کشیده در جل | بر آخور پاسبان فرستیم | |||||
بس عذر کز آخور تو خواهیم | گر ابلق آسمان فرستیم | |||||
قصه به تو هر نفس نویسیم | قاصد به تو هر زمان فرستیم | |||||
دیده هم از آن توست بگذار | تا مرغ به آشیان فرستیم | |||||
خاقانی را هزار گنج است | یک یک به تو رایگان فرستیم |