خاقانی (غزلیات)/مرا تا جان بود جانان تو باشی
مرا تا جان بود جانان تو باشی | ز جان خوشتر چه باشد آن تو باشی | |||||
دل دل هم تو بودی تا به امروز | وزین پس نیز جان جان تو باشی | |||||
به هر زخمی مرا مرهم تو سازی | به هر دردی مرا درمان تو باشی | |||||
بده فرمان به هر موجب که خواهی | که تا باشم، مرا سلطان تو باشی | |||||
اگر گیرم شمار کفر و ایمان | نخستین حرف سر دیوان تو باشی | |||||
به دین و کفر مفریبم کز این پس | مرا هم کفر و هم ایمان تو باشی | |||||
ز خاقانی مزن دم چون تو آئی | چه خاقانی که خود خاقان تو باشی |