| | | | | | |
|
مرا غم تو به خمار خانه باز آورد |
|
ز راه کعبه به کوی مغانه باز آورد |
|
|
دل مرا که دواسبه ز غم گریخته بود |
|
هوای تو به سر تازیانه باز آورد |
|
|
کرانه داشتم از بحر فتنه چون کف آب |
|
نهنگ عشق توام در میانه باز آورد |
|
|
میانهی صف مردان بدم چو گوهر تیغ |
|
چو نقطهی زرهم بر کرانه باز آورد |
|
|
خدنگ غمزه زدی بر نشانهی دل من |
|
خدنگ خون به نشان از نشانه باز آورد |
|
|
دلم که خدمت زلف تو کرد چون گل سر |
|
نکرده پای گلآلود شانه باز آورد |
|
|
شد آب و خاکم بر باد هجر، بادهی وصل |
|
بیار، کاتش عشقت زبانه باز آورد |
|
|
عنان عمر شد از کف رکاب می به کف آر |
|
که دل به توبه شکستن بهانه باز آورد |
|
|
تو عمر گمشدهی من به بوسه باز آور |
|
که بخت گمشدهی من زمانه باز آورد |
|
|
هزار کوه و بیابان برید خاقانی |
|
سلامتش به سلامت به خانه باز آورد |
|