خاقانی (غزلیات)/هر دل که غم تو داغ کردش
هر دل که غم تو داغ کردش | خون جگر آمد آبخوردش | |||||
چون کوشم با غمت که گردون | کوشید و نبود هم نبردش | |||||
در درد فراق تو دل من | جان داد و نکرد هیچ دردش | |||||
دور از تو گذشت روز عمرم | نزدیک شد آفتاب زردش | |||||
در بابل اگر نهند شمعی | زینجا بکشم به باد سردش | |||||
وصل تو دواسبه رفت چون باد | هیهات کجا رسم به گردش | |||||
خاقانی را جهان سرآمد | دریاب که نیست پایمردش | |||||
خاصه که به شعر بینظیر است | در جملهی آفتاب گردش |