| | | | | | |
|
پای گریز نیست که گردون کمانکش است |
|
جای فزاع نیست که گیتی مشوش است |
|
|
ماویز در فلک که نه بس چرب مشرب است |
|
برخیز از جهان که نه بس خوب مفرش است |
|
|
چون مار ارقم است جهان گاه آزمون |
|
کاندر درون کشنده و بیرون منقش است |
|
|
با خویشتن بساز و ز کس مردمی مجوی |
|
کان کو فرشته بود کنون اهرمنوش است |
|
|
با هر که انس گیری از او سوخته شوی |
|
بنگر که انس چیست مصحف ز آتش است |
|
|
عالم نگشت و ما و تو گردندهایک از آنک |
|
گردون هنوز هفت و جهت همچنان شش است |
|
|
در بند دور چرخ هم ارکان، هم انجم است |
|
در زیر ران دهر هم ادهم، هم ابرش است |
|
|
خاقانیا منال که این نالههای تو |
|
برساز روزگار نه بس زخمهی خوش است |
|