خاقانی (غزلیات)/چه کردهام که مرا پایمال غم کردی
چه کردهام که مرا پایمال غم کردی | چه اوفتاده که دست جفا برآوردی | |||||
به نوک خار جفا خستیم نیازردم | چو برگ گل سخنی گفتمت بیازردی | |||||
مرا به نوک مژه غمزهی تو دعوت کرد | بخورد خونم و گفتا برو نه در خوردی | |||||
به حق غمزهی شوخ تو در رسم لیکن | زمردی است مرا صبر نه ز نامردی | |||||
به ره چو پیش تو باز آیم و سلام کنم | به سرد پاسخ گوئی علیک و برگردی | |||||
بسوختی تر و خشک مرا به پاسخ سرد | که دید هرگز سوزندهای به این سردی | |||||
مرا نگوئی کاخر به جای خاقانی | دگر چه خواهی کردن که کردنی کردی |