خاقانی (غزلیات)/گفتم به ری مراد دل آسان برآورم
گفتم به ری مراد دل آسان برآورم | ز آنجا سفر به خاک خراسان برآورم | |||||
در ره دمی به تربت بسطام برزنم | وز طوس و روضه آرزوی جان برآورم | |||||
ری دیده پس به خاک خراسان رسم چنانک | حج کرده عمره بر اثر آن برآورم | |||||
از اوج آسمان به سر سدره بگذرم | وز سدره سر به گلشن رضوان برآورم | |||||
ایزد نخواست آنچه دلم خواست لاجرم | هر لحظه آهی از دل سوزان برآورم |