دیوان حافظ/اگر چه باده فرحبخش و باد گل بیزست
۴۱ | اگر چه باده فرحبخش و باد گلبیزست | ببانگ چنگ مخور می که محتسب تیزست | ۲۹ | |||
صراحیّٔ و حریفی گرت بچنگ افتد | بعقل نوش که ایّام فتنه انگیزست | |||||
در آستین مرقّع پیاله پنهان کن | که همچو چشم صراحی زمانه خونریزست | |||||
بآب دیده بشوئیم خرقها از می | که موسم ورع و روزگار پرهیزست | |||||
مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر | که صاف این سر خم جمله دردی آمیزست | |||||
سپهرِ برشده پرویزَنیست خون افشان | که ریزهاش سر کسری و تاج پرویزست | |||||
عراق و فارس گرفتی بشعر خوش حافظ | ||||||
بیا که نوبت بغداد و وقت تبریزست |