دیوان حافظ/بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
۴۸۶ | بلبل ز شاخ سرو بگلبانگ پهلوی | میخواند دوش درس مقامات معنوی | ۴۶۳ | |||
یعنی بیا که آتش موسی نمود گُل[۱] | تا از درخت نکتهٔ توحید بشنوی | |||||
مرغان باغ قافیه سنجند و بذله گوی | تا خواجه می خورد بغزلهای پهلوی | |||||
جمشید جز حکایت جام از جهان نبرد | زنهار دل مبند بر اسباب دنیوی | |||||
این قصهٔ عجب شنو از بخت واژگون | ما را بکشت یار بانفاس عیسوی | |||||
خوش وقت[۲] بوریا و گدائیّ و خواب امن | کاین عیش نیست درخور اورنگ خسروی | |||||
چشمت بغمزه خانهٔ مردم خراب[۳] کرد | مخموریت مباد که خوش مست میروی | |||||
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر | کای نور چشم من بجز از کشته ندروی | |||||
ساقی مگر وظیفهٔ حافظ زیاده داد | ||||||
کاشفته گشت طرّهٔ دستار مولوی |
- ↑ یعنی گل نمودار آتش موسی شد، یعنی آتشی که در وادی ایمن بر درخت عُلَّیق بر آنحضرت ظاهر گردید و آوازی از آن برآمد که یا موسی انّی انا اللّه ربّ العالمین، و مصراع ثانی متمّم همین معنی است و مراد از نکتهٔ توحید اشاره بهمان ندای درخت است،
- ↑ چنین است در جمیع نسخ خطّی موجوده نزد من، بعضی نسخ چاپی: خوش فرش،
- ↑ چنین است در اغلب نسخ، ق و سودی: سیاه،