دیوان حافظ/به وقت گل شدم از توبه شراب خجل
۳۰۵ | بوقت گُل شدم از توبهٔ شراب خجل | که کس مباد ز کردار ناصواب خجل | ۳۰۴ | |||
صلاح ما همه دام رهست و من زین بحث[۱] | نیم ز شاهد و ساقی بهیچ باب خجل | |||||
بود که یار نرنجد ز ما بخلق کریم | که از سؤال ملولیم و از جواب خجل | |||||
ز خون که رفت شب دوش از سراچهٔ چشم | شدیم در نظر رهروان خواب خجل | |||||
رواست نرگس مست ار فکند سر در پیش | که شد ز شیوهٔ آن چشم پرعتاب خجل | |||||
توئی که خوبتری زآفتاب و شکر خدا | که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل | |||||
حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشت | ||||||
ز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجل |
- ↑ چنین است در اغلب نسخ، خ: بخت،