دیوان حافظ/دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
۱۴۰ | دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد | چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد | ۱۰۱ | |||
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت | آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد | |||||
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار | طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد | |||||
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر | وه که با خرمن مجنون دلافگار چه کرد | |||||
ساقیا جام میم ده که نگارندهٔ غیب | نیست معلوم که در پردهٔ اسرار چه کرد | |||||
آنکه پرنقش زد این دایرهٔ مینائی | کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد | |||||
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت | ||||||
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد |