دیوان حافظ/عیشم مدامست از لعل دلخواه
۴۱۷ | عیشم مدامست از لعل دلخواه | کارم بکامست الحمدلله | ۴۲۴ | |||
ای بخت سرکش تنگش ببر کش | گه جام زر کش گه لعل دلخواه | |||||
ما را برندی[۱] افسانه کردند | پیران جاهل شیخان گمراه | |||||
از دست زاهد کردیم توبه | وز فعل عابد استغفرالله | |||||
جانا چه گویم شرح فراقت | چشمی و صد نم جانیّ و صد آه | |||||
کافر مبیناد این غم که دیدست | از قامتت سرو از عارضت ماه | |||||
شوق لبت برد از یاد حافظ | ||||||
درس شبانه ورد سحرگاه |
- ↑ بعضی نسخ: بمستی، ق: بتشنیع.