دیوان حافظ/نکته دلکش بگویم خال آن مهرو ببین
۴۰۲ | نکتهٔ دلکش بگویم خال آن مهرو ببین | عقل و جان را بستهٔ زنجیر آن گیسو ببین | ۴۰۵ | |||
عیب دل کردم که وحشی وضع و هرجائی مباش | گفت چشم شیرگیر و غنج آن آهو ببین | |||||
حلقهٔ زلفش تماشاخانهٔ باد صباست | جان صد صاحبدل آنجا بستهٔ یک مو ببین | |||||
عابدان آفتاب از دلبر ما غافلند | ای ملامت گو خدا را رو مبین آن رو ببین[۱] | |||||
زلف دل دزدش صبا را بند بر گردن نهاد | با هواداران رهرو حیلهٔ هندو ببین | |||||
این[۲] که من در جست و جوی او ز خود فارغ شدم | کس ندیدست و نبیند مثلش از هر سو ببین | |||||
حافظ ار در گوشهٔ محراب مینالد رواست | ای نصیحت گو خدا را آن خم ابرو ببین | |||||
از مراد شاه منصور ای فلک سر برمتاب | ||||||
تیزی شمشیر بنگر قوّت بازو ببین |
- ↑ چنین است در خ، نخ م ی و سودی: رو مبین و رو ببین – «روی دیدن» کنایه از جانب داری کردن و طرف گیری کردن از کسی باشد امیر خسرو گوید: جور رویش بهر که میگویم روی آن دلربای میبیند، و کاتبی گوید: آنکه گوید روی او خورشید را ماند بنور روشنم گردید کو خورشید را رو دیده است، (جهانگیری و برهان)، بنابراین پس معنی بیت چنین است که ای ملامت گو از بهر خدا جانبداری مکن یعنی جانبداری آفتاب را منما و آنرو ببین یعنی روی دلبر ما را ببین تا بدانی که هزار مرتبه از آفتاب بهتر است.
- ↑ چنین است در خ، سایر نسخ: آنکه.