دیوان حافظ/چندانکه گفتم غم با طبیبان
۳۸۳ | چندانکه گفتم غم با طبیبان | درمان نکردند مسکین غریبان | ۳۹۸ | |||
آن گل که هر دم در دست بادست | گو شرم بادش از عندلیبان | |||||
یا رب امان ده تا بازبیند | چشم محبّان روی حبیبان | |||||
دُرج محبّت بر مُهر خود نیست | یا رب مبادا کام رقیبان | |||||
ای منعم آخر بر خوان جودت | تا چند باشیم از بی نصیبان[۱] | |||||
حافظ نگشتی شیدای گیتی | ||||||
گر میشنیدی پند ادیبان |
- ↑ غالب نسخ اینجا بیت ذیل را علاوه دارند: ما درو پنهان با یار گفتیمنتوان نهفتن درد از طبیبان.