دیوان حافظ/گر چه ما بندگان پادشهیم
۳۸۱ | گر چه ما بندگان پادشهیم | پادشاهان ملک صبحگهیم | ۳۱۵ | |||
گنج در آستین و کیسه تهی | جام گیتی نما و خاک رهیم | |||||
هوشیار حضور و مست غرور | بحر توحید و غرقهٔ گنهیم | |||||
شاهد بخت چون کرشمه کند | ماش آیینهٔ رخ چو مهیم | |||||
شاه بیدار بخت را هر شب | ما نگهبان افسر و کلهیم | |||||
گو غنیمت شمار صحبت ما | که تو در خواب و ما بدیده گهیم | |||||
شاه منصور واقفست که ما | روی همّت بهر کجا که نهیم | |||||
دشمنانرا ز خون کفن سازیم | دوستانرا قبای فتح دهیم | |||||
رنگ تزویر پیش ما نبود | شیر سرخیم و افعی سیهیم | |||||
وام حافظ بگو که بازدهند | ||||||
کردهٔ اعتراف و ما گوهیم |