رباعیات خیام (تصحیح وینفیلد)/فهرست رباعیات

فهرست
 (جداگانه فهرست نشده)
  1. آمد سحری ندا ز میخانه ما
  2. امشب بر ما مست که آورد ترا
  3. این دهر که بود مدتی منزل ما
  4. ای خواجه یکی کام روا کن مارا
  5. برخیز و بیا بیا برای دل ما
  6. چون فوت شوم بباده شوئید مرا
  7. چون عهده نمیشود کسی فردا را
  8. عاشق همه ساله مست و شیدا بادا
  9. عاقل بچه امید درین شوم سرا
  10. قرآن که بهین کلام خوانند اورا
  11. گر می نخوری طعنه مزن مستانرا
  12. هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
  13. از آتش ما دود کجا بود اینجا
  14. بت گفت به بت پرست کای عابد ما
  15. تا بتوانی رنجه مگردان کسرا
  16. ای کرده بلطف و قهر تو صنع حدا
  17. چندان بخورم شراب کین بوی شراب
  18. در راه نیاز هر دلی را دریاب
  19. روزی که بدست بر نهم جام شراب
  20. روزی که دو مهلتست می خور می ناب
  21. مائیم نهاده سر بفرمان شراب
  22. مائیم و می و مطرب و این کنج خراب
  23. با بط میگفت ماهئی در تب و تاب
  24. از منزل کفر تا بدین یکنفس ست
  25. ای چرخ فلک خرابی از کینه تست
  26. این یک دو سه روزه نوبت عمر گذشت
  27. آن لعل گران بها زکانی دگر ست
  28. امروز که نوبت جوانی من ست
  29. ای دل چو نصیب تو همه خون شدنست
  30. امروز ترا دست رسی فردا نیست
  31. از هرزه بهر دری نمیباید تاخت
  32. این کوزه چو من عاشق زاری بودست
  33. پیش از من و تو لیل و نهاری بودست
  34. بتخانه و کعبه خانه بندگیست
  35. بر لوح نشان بودنیها بوده است
  36. با هر بد و نیک راز نتوانم گفت
  37. با ما درم قلب نمیگیرد جفت
  38. با حکم خدا بجز رضا در نگرفت
  39. بیگانه اگر وفا کند خویش من است
  40. پر خون ز فراقت جگری نیست که نیست
  41. تا هشیارم طرب ز من پنهان است
  42. ترکیب پیاله که در هم پیوست
  43. ترس اجل و وهم فنا مستی تست
  44. چون لاله بنوروز قدح گیر بدست
  45. چون کار نه بر مراد ما خواهد رفت
  46. خیام ز بهر گنه این ماتم چیست
  47. در پرده اسرار کسی را ره نیست
  48. در عالم بیوفا که منزلگه ماست
  49. در صومعه و مدرسه و دیر و کنشت
  50. دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است
  51. در خواب بدم مرا خردمندی گفت
  52. دل سر حیات اگر کماهی دانست
  53. روزیکه شود اذا السماء انفطرت
  54. سر از همه ناکسان نهان باید داشت
  55. ساقی چو زمانه در شکست من و تست
  56. عمری بگل و باده برفتیم بگشت
  57. می در کف من نه که دلم در تابست
  58. ما کافر عشقیم و مسلمان دگر است
  59. می خوردن و شاد بودن آئین منست
  60. نی لایق مسجدم نه در خورد کنشت
  61. نفست بسگ خانه همی ماند راست
  62. هر سبزه که در کنار جوئی رستست
  63. هر دل که در او نور محبت بسرشت
  64. یکجرعه می ز ملک کاووس بهست
  65. هر چند که از گناه بدبختم و زشت
  66. می خوردن من نه از برای طربست
  67. گویند که دوزخی بود مردم مست
  68. گویند مخور باده که شعبان نه رواست
  69. آمد رمضان و موسم باده برفت
  70. این کهنه رباطرا که عالم نامست
  71. اکنون که گل سعادتت پر بار است
  72. آن قصر که بهرام درو جام گرفت
  73. ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
  74. امروز که آدینه مر او را نام است
  75. آن باده که قابل صورهاست بذات
  76. از آتش این طائفه جز دودی نیست
  77. آنکس که بجملکی ترا تکیه بروست
  78. ای بیخبر این شکل مجسم هیچ ست
  79. با مطرب و می حور سرشتی گر هست
  80. پیری ز خرابات برون آمد و مست
  81. چون بلبل مست راه در بستان یافت
  82. خیام تنت بخیمه ماند راست
  83. خیام که خیمهای حکمت میدوخت
  84. در فصل بهار با بت حور سرشت
  85. در جام طرب باده گلرنگ خوشست
  86. دوران جهان بی می و ساقی خوش نیست
  87. دریاب که از روح جدا خواهی رفت
  88. رفتن چو حقیقتست پس بودن چیست
  89. عمریست که مداحی می ورد منست
  90. فاسق خوانند مردمانم پیوست
  91. گر در پی شهوت و هوا خواهی رفت
  92. گردون کمی ز عمر فرسوده ماست
  93. من بنده عاصیم رضای تو کجاست
  94. من هیچ ندانم که مرا آن که سرشت
  95. من می خورم و مخالفان از چپ و راست
  96. نیکی و بدی که در نهاد بشر است
  97. تیریکه اجل کشد سپرها هیچست
  98. هر دل که درو مایه تجرید کم است
  99. هر کو طربی ز عقل در دل میکاشت
  100. یزدان چو گل وجود ما را آراست
  101. یکهفته شراب خورده باشی پیوست
  102. یا رب تو کریمی و کریمی کرم است
  103. هش دار که روزگار شورانگیزست
  104. هر جا که گلی و لاله زاری بودست
  105. می لعل مذاب ست و صراحی کانست
  106. می نوش که عمر جاودانی اینست
  107. می خور که بزیر گل بسی خواهی خفت
  108. گویند مرا چو سور با حور خوش ست
  109. دل گفت مرا علم لدنی هوس است
  110. چون آمدنم بمن نبد روز نخست
  111. تا چند زنم بروی دریاها خشت
  112. بر چهره گل نسیم نوروز خوشست
  113. برخیز و بده باده چه جای سخنست
  114. برتر ز سپهر خاطرم روز نخست
  115. انرا که بر نهال تحقیق نرست
  116. اکنون که جهانرا بخوشی دست‌رسیست
  117. ای وای بران دل که درو سوزی نیست
  118. از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت
  119. با باده نشین که ملک محمود این است
  120. ده عقل وز نه رواق وز هشت بهشت
  121. دیریست که صد هزار عیسی دیدست
  122. سیم ارچه نه مایه خردمندانست
  123. بس خون کسان که چرخ بیباک بریخت
  124. جز حق حکمی که حکم را شاید نیست
  125. این گمبد لاجوردی و زرین طشت
  126. دارنده چو ترکیب طبائع آراست
  127. با دشمن و دوست فعل نیکو نیکوست
  128. در چشم محققان چه زیبا چه زشت
  129. بسیار بگشتیم بگرد در و دشت
  130. آباد خرابات ز می خوردن ماست
  131. این هستی تو هستی هستی دگرست
  132. از فضل عنان به‌پیچ و در ساغر پیچ
  133. بنگر ز جهان چه طرف بر بستم هیچ
  134. چون جان بلب آمد چه نشاپور و چه بلخ
  135. ای عارض تو نهاده بر نسرین طرح
  136. این قافله عمر عجب میگذرد
  137. آنکس که زمین و چرخ و افلاک نهاد
  138. ای بیخبران عشوه دنیا مخرید
  139. ای همنفسان مرا ز می قوت کنید
  140. آنروز که توسن فلک زین کردند
  141. افسوس که نان پخته خامان دارند
  142. اکنون که دم ز عمر محروم نشد
  143. آنقوم که سجاده پرستند خرند
  144. آنکس که گنه بنزد او سهل بود
  145. آورد باضطرابم اول بوجود
  146. اندیشه جرمم چو بخاطر گذرد
  147. آنها که خلاصه جهان ایشانند
  148. ایزد ببهشت وعده با ما می کرد
  149. اکنون که ز خوشدلی بجز نام نماند
  150. ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
  151. آنها که جهان زیر قدم فرسودند
  152. افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد
  153. این جمع اکابر که مناصب دارند
  154. این چرخ جفاپیشه عالی بنیاد
  155. افسوس که نامه جوانی طی شد
  156. با این دو سه نادان که جهاندارانند
  157. پیوسته خرابات ز رندان خوشباد
  158. تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
  159. تا یار شراب جانفزایم ندهد
  160. چون مرده شوم خاک مرا کم سازید
  161. خیام اگرچه خرگه چرخ کبود
  162. خوشباش که غصه بیکران خواهد بود
  163. خرم دل آنکسی که معروف نشد
  164. حال گل و مل باده‌پرستان دانند
  165. در میکده جز بمی وضو نتوان کرد
  166. دادم بامید روزگاری بر باد
  167. در عالم جان بهوش میباید بود
  168. در دهر هر آن که نیم نانی دارد
  169. در ملک تو از طاعت من هیچ فزود
  170. دست چو منی که جام و ساغر گیرد
  171. در دهر کسی بگلعذاری نرسید
  172. در دست همیشه آب انگورم باد
  173. رفتیم و ز ما زمانه آشفته بماند
  174. روزیست خوش و هوا نه گرمست و نه سرد
  175. زان پیش که غمهات شبیخون آرند
  176. از آمدنم نبود گردونرا سود
  177. سرت همه دانای فلک میداند
  178. سودازده را باده پر و بال بود
  179. شب نیست که عقل در تحیر نشود
  180. طبعم بنماز و روزه چون مائل شد
  181. طبعم همه با روی چو گل پیوندد
  182. عشقی که مجازی بود آبش نبود
  183. عمرت تا کی بخود پرستی گذرد
  184. قومی ز گزاف در غرور افتادند
  185. گویند بهشت و حور و عین خواهد بود
  186. گر باده بکوه بر زنی رقص کند
  187. گه گه دل من درین قفس تنگ آید
  188. گویند که ماه رمضان گشت پدید
  189. گه شربت عیش صاف باشد گه درد
  190. کس مشکل اسرار ازلرا نکشاد
  191. کم کن طمع جهان که باشی خرسند
  192. کس را پس پرده قضا راه نشد
  193. گویند بحشر گفتگو خواهد بود
  194. می خور که ز دل کثرت و قلت ببرد
  195. می گرچه حرامست ولی تا که خورد
  196. من باده بجام یکمنی خواهم کرد
  197. می میخورم و هر که چو من اهل بود
  198. میخواره اگر غنی بود عور شود
  199. نا برده بصبح در طلب شامی چند
  200. وقتی که طلوع صبح ازرق باشد
  201. وقتست که از سبزه جهان آرایند
  202. هان تا ننهی بر تن خود غصه و درد
  203. هر جرعه که ساقیش بجام افشاند
  204. زاهد بکرم ترا چو ما نشناسد
  205. یاران چو باتفاق میعاد کنید
  206. یکروز فلک کار مرا ساز نداد
  207. یکنان بدو روز اگر شود حاصل مرد
  208. تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
  209. آنانکه محیط فضل و آداب شدند
  210. هر صبح که روی لاله شبنم گیرد
  211. گردون ز سحاب نسترن می ریزد
  212. پیرانه سرم عشق تو در دام کشید
  213. آن مرد نیم کز عدمم بیم آید
  214. اجرام که ساکنان این ایوانند
  215. آنها که فلک ریزه دهر آرایند
  216. آنها که اسیر عقل و تمییز شدند
  217. آن عقل که در راه سعادت پوئید
  218. ماه رمضان برفت و شوال آمد
  219. یاران موافق همه از دست شدند
  220. آنان که بکهنه و بنو موصوفند
  221. تا خاک مرا بقالب امیخته‌اند
  222. آنها که کشنده نبید ناب‌اند
  223. از آب عدم تخم مرا کاشته‌اند
  224. چون نیست درین زمانه سودی ز خرد
  225. چون شاهد روح خانه پرداز شود
  226. انها که بفکر در معنی سفتند
  227. این خلق همه خران با افسوس‌اند
  228. روزی که جزای هر صفت خواهد بود
  229. آن کانسه گری که کانسه سرها کرد
  230. از واقعه ترا خبر خواهم کرد
  231. دل چراغیست که نور از رخ دلبر گیرد
  232. جانم بفدای آنکه او اهل بود
  233. خورشید کمند صبح بر بام افگند
  234. یاران بموافقت چو میعاد کنید
  235. چندان کرم و لطف ز آغاز چه بود
  236. انها که اساس کار بر زرق نهند
  237. آنها که در آمدند در جوش شدند
  238. فردا که نصیب نیک بختان بخشند
  239. از گردش روزگار بهری برگیر
  240. افلاک که جز غم نفزایند دگر
  241. از بودنی ای دوست چه داری تیمار
  242. این اهل قبور خاک گشتند و غبار
  243. ایدل همه اسباب جهان خواسته گیر
  244. سنت مکن و فریضه حق بگذار
  245. از گردش این زمانه دون پرور
  246. ایام جوانیست شراب اولیتر
  247. ای در طلب تو عالمی در شر و شور
  248. با سفله تند خوی و بیعقل و وقار
  249. چون نیست ز اختر آنکه رو داد قرار
  250. جانا می صاف نا مشوش میخور
  251. دلتنگ شوی یکجوکی بنگ بخور
  252. دی کوزه‌گری بدیدم اندر بازار
  253. یکجرعه می از مملکت جم خوشتر
  254. در دائره سپهر ناپیدا غور
  255. عمر تو چه دو صد و چه سیصد چه هزار
  256. او را خواهی ز زن و فرزند ببر
  257. ایدل چو حقیقت جهانست مجاز
  258. از جمله رفتگان این راه دراز
  259. این چرخ که با کسی نمیگوید راز
  260. ای بر همه سروران عالم فیروز
  261. ای خوش پسر غمزه‌گر زنگ آمیز
  262. با تو بخرابات اگر گویم راز
  263. با مردم پاکباز و عاقل آمیز
  264. بازی بودم پریده از عالم راز
  265. حکمی که از او محال باشد پرهیز
  266. رفتند و ز رفتنگان یکی نامد باز
  267. رو بر سر افلاک جهان خاک انداز
  268. گر گوهر طاعتست نسفتم هرگز
  269. کردیم دگر شیوه رندی آغاز
  270. ما لعبتگانیم و فلک لعبت باز
  271. میپرسیدی که چیست این نفس مجاز
  272. ما عاشق و آشفته و مستیم امروز
  273. معشوق که عمرش چو قمم باد دراز
  274. لب بر لب کوزه بردم از غایت آز
  275. در کتم عدم خفته بدم گفتی خیز
  276. ای واقف اسرار ضمیر همه کس
  277. مرغی دیدم نشسته بر باره طوس
  278. از حادثه زمانه آینده مپرس
  279. آغاز دوان گشتن آن زرین طاس
  280. پندی دهمت اگر بمن داری گوش
  281. تا چند کنم عرضه نادانی خویش
  282. خیام اگر ز باده مستی خوش باش
  283. در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش
  284. سرمست بمیخانه گذر کردم دوش
  285. می را که خضر خجسته دارد پاسش
  286. می گرچه حرامست مدامش مینوش
  287. هفتاد و دو ملتند در دین کم و بیش
  288. یک یک هنرم بین و گنه دده ده بخش
  289. غم چند خوری ز کار نا آمده پیش
  290. جامیست که عقل آفرین می‌زندش
  291. می در قدح انصاف که جانیست لطیف
  292. ای چرخ فلک نه نان شناسی نه نمک
  293. گر گل نبود نصیب ما خار اینک
  294. گر صلح نیابم ز فلک جنگ اینک
  295. هین صبح دمید و دامن شب شد چاک
  296. از اتش آخرت نمیداری باک
  297. این صورت کون جمله نقشست و خیال
  298. با سرو قدی تازه‌تر از خرمن گل
  299. در سر مگذار هیچ سودای محال
  300. عشقی بکمال و دلربائی بجمال
  301. می بر کف من نه و برآور غلغل
  302. اسرار حقیقت نشود حل بسوال
  303. از جرم حضیض خاک تا اوج زحل
  304. تا کی ز ابد حدیث و تا کی ز ازل
  305. از خالق کردگار و از رب رحیم
  306. ای چرخ ز گردش تو خرسند نیم
  307. ای مفتی شهر از تو پرکارتریم
  308. آن به که بجام باده دل شاد کنیم
  309. آن لحظه که از اجل گریزان گردم
  310. این چرخ فلک که ما درو حیرانیم
  311. از آب و گلم سرشته من چکنم
  312. ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
  313. بی باده مباش تا توانی یکدم
  314. برخیز و بکوب پای تا دست زنیم
  315. بر خود در کام و آرزو در بستم
  316. پیوسته ز گردش فلک غمگینم
  317. بر مفرش خاک خفتگان می‌بینم
  318. با رحمت تو من از گنه ناندیشم
  319. تا ظن نبری که از جهان میترسم
  320. تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
  321. تا چند ملامت کنی ای زاهد خام
  322. با نفس همیشه در نبردم چکنم
  323. جانا من و تو نمونه پرگاریم
  324. چون نیست مقام ما درین دیر مقیم
  325. در مسجد اگرچه با نیاز آمده‌ام
  326. دیگر غم این گردش گردون نخوریم
  327. در عشق تو صد گونه ملامت بکشم
  328. در دایره وجود دیر آمده‌ایم
  329. دنیا چو فناست من بجز فن نکنم
  330. در پای اجل چو من سرافگنده شوم
  331. زینگونه که من کار جهان میبینم
  332. صبح است دمی بر می گلرنگ زنیم
  333. گر من گنه روی زمین کردستم
  334. گر من ز می مغانه مستم هستم
  335. هشیار نبوده‌ام دمی تا هستم
  336. من ظاهر نیستی و هستی دانم
  337. من باده خورم ولیک مستی نکنم
  338. محرم هستی که با تو گویم یک دم
  339. ما جای نمازی بلب خم کردیم
  340. مقصود ز جمله آفرینش مائیم
  341. ما کز می بیخودی طربناک شدیم
  342. من در رمضان روزه اگر میخوردم
  343. هرگز بطرب شربت آبی نخوریم
  344. هر روز پگاه در خرابات شوم
  345. یکجو غم ایام نداریم خوشیم
  346. یکروز ز بند عالم آزاد نیم
  347. یکدست بمصحفیم و یکدست بجام
  348. از من بر مصطفی رسانید سلام
  349. از من بر خیام رسانید سلام
  350. دشمن بغلط گفت که من فلسفیم
  351. چندانکه ز خود نیستترم هستترم
  352. گل گفت که من یوسف مصر چمنم
  353. یکچند بکودکی باستاد شدیم
  354. پاک از عدم آمدیم ناپاک شدیم
  355. در جستن جام جم جهان پیمودیم
  356. فرزین مفتا که مست غمهات شدم
  357. ایزد چو نخواست آنچه من خواسته‌ام
  358. هنگام گلست اختیاری بکنم
  359. تا ظن نبری که من بخود موجودم
  360. من بی می ناب زیستن نتوانم
  361. ای گشته شب و روز بدنیا نگران
  362. ای آنکه توی خلاصه کون و مکان
  363. از گردش این دایره بی پایان
  364. احوال جهان بر دلم آسان میکن
  365. آنرا که وقوفست بر احوال جهان
  366. برخیز و مخور غم جهان گذران
  367. بشنو ز من از زبده یاران کهن
  368. تا بتوانی خدمت رندان میکن
  369. حق جان جهانست و جهان جمله بدن
  370. دیشب ز سر صدق و صفای دل من
  371. خواهی بنهد پیش تو گردون گردن
  372. در عالم خاک از کران تا بکران
  373. دی بر لب جوی با نگاری موزون
  374. شرمت ناید ازین تباهی کردن
  375. رندی دیدم نشسته بر خشک زمین
  376. قومی متفکرند در مذهب و دین
  377. گاویست در آسمان و نامش پروین
  378. گویند برای می که کمتر خور ازین
  379. گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
  380. مسکین دل دردمند دیوانه من
  381. میخوردن و گرد نیکوان گردیدن
  382. نتوان دل شاد را بغم فرسودن
  383. نیکست بنام نیک مشهور شدن
  384. یا رب بدل اسیر من رحمت کن
  385. یا رب ز قبول ورزدم باز رهان
  386. زین گنبد گردیده بد افعالی بین
  387. چون حاصل آدمی در این شورستان
  388. بر موجب عقل زندگانی کردن
  389. اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
  390. این چرخ فلک بهر هلاک من و تو
  391. از تن چو برفت جان پاک من و تو
  392. آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو
  393. از آمدن و رفتن ما سودی کو
  394. ای آب حیات مضمر اندر لب تو
  395. آنم که پدید گشتم از قدرت تو
  396. بردار پیاله و سبو ای دلجو
  397. مائیم خریدار می کهنه و نو
  398. ناکرده گناه در جهان کیست بگو
  399. یاقوت لب لعل بدخشانی کو
  400. ای زندگی تن و توانم همه تو
  401. ای رفته بچوگان قضا همچو گو
  402. در دیده تنگ مور نورست از تو
  403. گر با خردی تو حرص را بنده مشو
  404. از هرچه بجز می‌ست کوتاهی به
  405. ای یار ز روزگار باش آسوده
  406. ای نیک نکرده و بدیها کرده
  407. اندازه عمر بیش از شصت منه
  408. این چرخ چو طاسیست نگون افتاده
  409. ای من در میخانه بسبلت رفته
  410. قطره بگریست که از بحر جدائیم همه
  411. تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
  412. تن در غم روزگار بیداد مده
  413. تا چند ز مسجد و نماز و روزه
  414. بنگر ز صبا دامن گل چاک شده
  415. دنیا بمراد رانده گیر آخر چه
  416. دانی ز چه روی اوفتادست و چه راه
  417. ساقی می خوشگوار بر دستم نه
  418. فریاد که رفت عمر بر بیهوده
  419. من توبه کنم از همه چیز از می نه
  420. مائیم بلطف تو تولا کرده
  421. نقشیست که بر وجود ما ریخته
  422. ای در ره بندگیت یکسان که و مه
  423. ای رفته و باز آمده و خم گشته
  424. ای بیخبر از کار جهان هیچ نه
  425. هر روز برانم که کنم شب توبه
  426. از درس علوم جمله بگریزی به
  427. ای دل تو باسرار معما نرسی
  428. آنان که ز پیش رفته‌اند ای ساقی
  429. ای دل چو ببزم آن صنم بنشستی
  430. افتاد مرا با می و مستی کاری
  431. ای آنکه نتیجه چهار و هفتی
  432. بر رهگذرم هزار جا دام نهی
  433. ای از حرم ذات تو عقل آگه نی
  434. این کار جهان اگر بتقلیدستی
  435. ای چرخ دلم همیشه غمناک کنی
  436. ای دل ز غبار جسم اگر پاک شوی
  437. ای کوزه‌گرا بکوش اگر هشیاری
  438. ای گل تو بروی دلربا میمانی
  439. از مطبخ دنیا تو همه دود خوری
  440. آزار دل خلق مجوئیم شبی
  441. اول بخودم چو آشنا میکردی
  442. ای کاش که جای آرمیدن بودی
  443. از دفتر عشق میکشودم فالی
  444. از آمدن بهار و از رفتن دی
  445. ای دل می و معشوق بکن در باغی
  446. بر سنگ زدم دوش سبوئی کاشی
  447. بگرفت مرا ملالت از رزاقی
  448. برگیر ز خود حساب اگر باخبری
  449. بکشای درم که در کشاینده توئی
  450. با من تو هرآنچه گوئی از کین گوئی
  451. با درد بساز تا دوائی یابی
  452. تنگی می لعل خواهم و دیوانی
  453. تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی
  454. تا چند ز یاسین و برات ای ساقی
  455. تا در تن تست استخوان و رگ و پی
  456. تا در هوس لعل لب و جام مئی
  457. تن زن چو بزیر فلک بیباکی
  458. چون واقفی ای پسر ز هر اسراری
  459. چندانکه نگاه میکنم هر سوئی
  460. در شعبده خانه جهان یار مجوی
  461. دو چیز که هست مایه دانائی
  462. در باغ چو بد غوره ترش اول دی
  463. دانی که سپیده دم خروس سحری
  464. در ده می لعل لاله گون صافی
  465. در حکمت اگر ارسطو و جمهوری
  466. در کارگه کوزه‌گری کردم رای
  467. رو بیخبری گزین اگر باخبری
  468. زان بیشتر ای صنم که در رهگذری
  469. زینهار کنون که میتوانی باری
  470. زان پیش که از جام اجل مست شوی
  471. سازنده کار مرده و زنده توئی
  472. ای باده ناب و ای می مینائی
  473. شیخی بزن فاحشه گفتا مستی
  474. عالم همه کر چو گوی افتد بکوئی
  475. گه گشته نهان رو بکسی ننمائی
  476. گر روی زمین بجمله آباد کنی
  477. گر شادی خویشتن بدان میدانی
  478. گر زانکه بدست آید از می دو منی
  479. گر دست دهد ز مغز گندم نانی
  480. گر شهره شوی بشهر شرالناسی
  481. ما و می و معشوق و صبوح ای ساقی
  482. نه سوی وصال تو مرا دست رسی
  483. هنگام صبوح است و خروش ای ساقی
  484. هنگام صبوح ای صنم فرخ پی
  485. هان تا بر مستان بدرشتی نشوی
  486. یزدان خواهم جهان دگرگون کندی
  487. یا رب بکشای بر من از رزق دری
  488. ای سوخته سوخته سوختنی
  489. خوش باش که پخته‌اند سودای تو دی
  490. گر آمدنم بمن بدی نامدمی
  491. آدم چو صراحی بود و روح چو می
  492. ای چرخ حمه خسیس را چیز دهی
  493. بر کوزه‌گری بزیر کردم گذری
  494. چون جنس مرا خاصه بداند ساقی
  495. ای دهر بکردهای خود معترفی
  496. پیوسته ز بهر شهوت نفسانی
  497. ای انکه خلاصه چهار ارکانی
  498. خواهی که پسندیده آنام شوی
  499. ای چرخ چه کرده‌ام ترا راست بگوی
  500. چندین غم بیهوده مخور شاد بزی