سنایی غزنوی (غزلیات)/آن کژدم زلف تو که زد بر دل من نیش
آن کژدم زلف تو که زد بر دل من نیش | از ضربت آن زخم دل نازک من ریش | |||||
آنجا که بود انجمن لشگر خوبان | نام تو بود اول و پای تو بود پیش | |||||
بنگر که همی با من و با تو چکند چرخ | بر هر دو همی چون شمرد مکر و فن خویش | |||||
هر شب که کند عشق شکیبایی من کم | هم در گذرد خوبی و زیبایی تو بیش | |||||
ای روی تو قارون شده از حسن و ملاحت | از هجر تو قارونم و از وصل تو درویش | |||||
خود چون بود آخر به غم هجر گرفتار | آن کس که به اول نبود عافیت اندیش |