سنایی غزنوی (غزلیات)/ای به بر کرده بی وفایی را
ای به بر کرده بی وفایی را | منقطع کرده آشنایی را | |||||
بر ما امشبی قناعت کن | بنما خلق انبیایی را | |||||
ای رخت بستده ز ماه و ز مهر | خوبی و لطف و روشنایی را | |||||
زود در گردنم فگن دلقی | برکش این رومی و بهایی را | |||||
چنگی و بربطی به گاه نشاط | جمله یاری دهند نایی را | |||||
با چنان روی و با چنان زلفین | منهزم کردهای ختایی را | |||||
آتشی نزد ماست خیز و بیار | آبی و خاکی و هوایی را | |||||
بار ندهند نزد ما به صبوح | هیچ بیگانهی مرایی را | |||||
چون بود یار زشت پر معنی | چکنم جور هر کجایی را | |||||
چو شدی مست جای خواب بساز | وز میان بانگ زن سنایی را |