سنایی غزنوی (غزلیات)/ای دوست ره جفا رها کن
ای دوست ره جفا رها کن | تقصیر گذشته را قضا کن | |||||
بر درگه وصل خویش ما را | با حاجب بارت آشنا کن | |||||
در صورت عشق ما نگارا | بدخویی را ز خود جدا کن | |||||
آخر روزی برای ما زی | آخر کاری برای ما کن | |||||
ماها تو نگار خوش لقایی | با ما دل خویش خوش لقا کن | |||||
من دل کردم ز عشق یکتا | تو رشتهی دوستی دو تا کن | |||||
اکنون که تو تشنهی بلایی | راضی شدهام هلا بلا کن | |||||
ورنه تو که سغبهی جفایی | تن در دادم برو جفا کن | |||||
در جمله همیشه با سنایی | کاری که کنی تو بی ریا کن |