سنایی غزنوی (غزلیات)/ای زلف تو تکیه کرده بر گوش
ای زلف تو تکیه کرده بر گوش | ای جعد تو حلقه گشته بر دوش | |||||
ای کرده دلم ز عشق مفتون | وی کرده تنم ز هجر مدهوش | |||||
چون رزم کنی و بزم سازی | ای لاله رخ سمن بناگوش | |||||
گویند ترا مه قدح گیر | خوانند ترا بت زره پوش | |||||
گیرم که مرا شبی به خلوت | تا روز نگیری اندر آغوش | |||||
نیکو نبود که بی گناهی | یک باره مرا کنی فراموش | |||||
گیرم که سنایی از غمت مرد | باری سخنش به طبع بنیوش | |||||
بی روی تو بود دوش تا صبح | از نالهی او جهان پر از جوش | |||||
یارب شب کس مباد هرگز | زینگونه که او گذاشت شب دوش |