سنایی غزنوی (غزلیات)/ای ز عشقت روح را آزارها
ای ز عشقت روح را آزارها | بر در تو عشق را بازارها | |||||
ای ز شکر منت دیدار تو | دیده بر گردن دل بارها | |||||
فتنه را در عالم آشوب و شور | با سر زلفین تو اسرارها | |||||
عاشقان در خدمت زلف تواند | از کمر بر ساخته زنارها | |||||
نیستم با درد عشقت لحظهای | خالی از غمها و از تیمارها | |||||
بر امید روی چون گلبرگ تو | مینهم جان را و دل را خارها | |||||
تا سنایی بر حدیث چرب تست | غره چون کفتار بر گفتارها | |||||
دارد از باد هوس آبی بروی | با خیال خاک کویت کارها |