سنایی غزنوی (غزلیات)/ای شادی و غم ز صلح و جنگ تو
ای شادی و غم ز صلح و جنگ تو | وی داد و ستد ز سیم و سنگ تو | |||||
ای آفت و راحت شب و روزم | چشم و دهن فراخ و تنگ تو | |||||
بر نافهی مشک و باغ گل دایم | حقد و حسدی ز بوی و رنگ تو | |||||
عذر تو اگر چه لنگ من پیوست | خرسند شدم به عذر لنگ تو | |||||
خون جگرم چو نافهی آهو | از حسرت خط مشک رنگ تو |