| | | | | | |
|
ای من غلام روی تو تا در تنم باشد نفس |
|
درمان من در دست تست آخر مرا فریاد رس |
|
|
در داستان عشق تو پیدا نشان عشق تو |
|
در کاروان عشق تو عالم پر از بانگ جرس |
|
|
نیکو بشناسم ز زشت در عشقت ای حورا سرشت |
|
ار بی تو باشم در بهشت آید به چشمم چون قفس |
|
|
از نزدت ار فرمان بود جان دادنم آسان بود |
|
دارم ز تو تا جان بود در دل هوا در جان هوس |
|
|
چشم بسان لالهها اشکم بسان ژالهها |
|
هر ساعت از بس نالهها بر من فرو بندد نفس |
|
|
ای بت شمن پیشت منم جانم تویی و تن منم |
|
گر کافرم گر مومنم محراب من روی تو بس |
|
|
هر چند بی گاه و به گه کمتر کنی بر من نگه |
|
زین کرده باشم سال و مه میدان عشقت را فرس |
|
|
گر حور جنت فیالمثل آید بر من با حلل |
|
من بر تو نگزینم بدل جز تو نخواهم هیچکس |
|
|
پرهیزم از بدگوی تو زان کمتر آیم سوی تو |
|
پس چون کنم کان کوی تو یک دم نباشد بی عسس |
|