سنایی غزنوی (غزلیات)/ای پیشهی تو جفانمایی
ای پیشهی تو جفانمایی | در بند چه چیزی و کجایی | |||||
باری یک شب خیال بفرست | گر ز آنکه تو خود همی نیایی | |||||
در باختن قمار با دوست | دست اولین مکن دغایی | |||||
بیگانگی ای نگار بگذار | چون با تو فتادم آشنایی | |||||
دانم که تو نه حریفی و من | آخر نه که از برم جدایی | |||||
تاریکی هجر چند بینم | نادیده به وصل روشنایی | |||||
ای حسن خوش تو کرده کاسد | بازار روای پارسایی | |||||
وی روی کش تو کرده فاسد | اندیشهی مردم ریایی | |||||
بی جان بادا هرآنکه گوید | دلداری را تو ناسزایی | |||||
زین بیش مکن جفا و بیداد | بر عاشق خویشتن: سنایی |