سنایی غزنوی (غزلیات)/ای چهرهی تو چراغ عالم
ای چهرهی تو چراغ عالم | با دیدن تو کجا بود غم | |||||
شد خلد به روی تو سرایم | بی روی تو خلد شد جهنم | |||||
ای شمسهی نیکوان به خوبی | چون تو دگری نزاد ز آدم | |||||
کوی تو شدست باغ عشاق | باریده بر او ز دیده هانم | |||||
بندیست نهان ز بند زلفت | بر جان و دل رهیت محکم | |||||
هر روز همی شود به نوعی | حسن تو فزون و صبر من کم | |||||
گر بود مرا پری به فرمان | ور باشد ملک و ملکت جم | |||||
بر زد نتوان به شادکامی | بی روی تو ای نگار یک دم | |||||
ای جان من و دو دیده بر من | چون دیدهی مور گشت عالم | |||||
آخر به سر آید این شب هجر | وین صبح وصال بردمد هم | |||||
گر بر لبم آید آن لبانت | هرگز نزنم من آتشین دم |