سنایی غزنوی (غزلیات)/ای کعبهی من در سرای تو
ای کعبهی من در سرای تو | جان و تن و دل مرا برای تو | |||||
بوسم همه روز خاکپایت را | محراب منست خاکپای تو | |||||
چشم من و روی دلفریب تو | دست من و زلف دلربای تو | |||||
مشکست هزار نافه بترویا | در حلقهی زلف مشکسای تو | |||||
دل هست سزای خدمت عشقت | هر چند که من نیم سزای تو | |||||
بیگانه شدستم از همه عالم | تا هست دل من آشنای تو | |||||
چندانکه جفا کنی روا دارم | بر دیده و دل کشم جفای تو | |||||
در عشق تو از جفا نپرهیزد | آن دل که شدست مبتلای تو | |||||
ای جان جهان مکن به جای من | آن بد که نکردهام به جای تو |