سنایی غزنوی (غزلیات)/بر من از عشقت شبیخون بود دوش
بر من از عشقت شبیخون بود دوش | آب چشمم قطرهی خون بود دوش | |||||
در دل از عشق تو دوزخ مینمود | در کنار از دیده جیحون بود دوش | |||||
ای توانگر همچو قارون از جمال | عاشق از عشق تو قارون بود دوش | |||||
ای به رخ ماه زمین بی روی تو | مونس من ماه گردون بود دوش | |||||
بی تو دوش از عمر نشمردم همی | کز شمار عمر بیرون بود دوش | |||||
چون شب دوشین شبی هرگز مباد | کز همه شبها غم افزون بود دوش |