سنایی غزنوی (غزلیات)/جام را نام ای سنایی گنج کن
جام را نام ای سنایی گنج کن | راح در ده روح را بی رنج کن | |||||
این دل و جان طبیعت سنج را | یک زمان از می طریقت سنج کن | |||||
تاج جان پاک را در راه دل | مفرش جانان جان آهنج کن | |||||
کدخدای روح را در ملک عشق | بی تصرف چون شه شطرنج کن | |||||
عقل دیندار سلامت جوی را | سنگ شنگولی عشق الفنج کن | |||||
یا همه رخ گرد چون گلنار باش | یا همه دل باش و چون نارنج باش | |||||
با عمارت چند سازی همچو رنج | با خرابی ساز و همچون گنج باش | |||||
خاک و باد و آب و آتش دشمنند | برگذر زین چار و نوبت پنج کن |