سنایی غزنوی (غزلیات)/جان جز پیش خود چمانه منه
جان جز پیش خود چمانه منه | طبع جز بر می مغانه منه | |||||
باده را تا به باغ شاید برد | آنچنان در شرابخانه منه | |||||
گر چه همرنگ نار دانه بود | نام او آب نار دانه منه | |||||
در هر آن خانهای که می نبود | پای اندر چنان ستانه منه | |||||
تا بود باغ آسمان گردان | چشم بر روی آسمانه منه | |||||
روی جز بر جناح چنگ ممال | دست جو بر بر چغانه منه | |||||
گر نخواهی که در تو پیچد غم | رنج بر طبع شادمانه منه | |||||
بد و نیک زمانه گردانست | بر بد و نیک او بهانه منه | |||||
بخردان بر زمانه دل ننهند | پس تو دل نیز بر زمانه منه |