سنایی غزنوی (غزلیات)/خیز ای بت و در کوی خرابی قدمی زن
خیز ای بت و در کوی خرابی قدمی زن | با شیفتگان سر این راه دمی زن | |||||
بر عالم تجرید ز تفرید رهی ساز | در بادیهی هجر ز حیرت علمی زن | |||||
بر هر چه ترا نیست ز بهرش مبر انده | وز هر چه ترا هست ز اسباب کمی زن | |||||
جمع آر همه تفرقهی خویش به جهدت | بر ذات دعاوی ز معانی رقمی زن | |||||
از علم و اشارات و عبارات حذر کن | وز زهد و کرامات گذشته بر می زن | |||||
از کفر و ز توحید مگو هیچ سخن نیز | پیرامن خود زین دو خطرها حرمی زن | |||||
چون فرد شدی زین همه احوال به تصدیق | در شاهره فقر و حقیقت قدمی زن |