سنایی غزنوی (غزلیات)/دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه
دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه | قالت: رای فوادی من هجرک القیامه | |||||
گفتم که: عشق و دل را باشد علامتی هم | قالت: دموع عینی لم تکف بالعلامه | |||||
گفتا که: می چه سازی گفتم که مر سفر را | قالت: فمر صحیحا بالخیر و السلامه | |||||
گفتم: وفا نداری گفتا که: آزمودی | من جرب المجرب حلت به الندامه | |||||
گفتم: وداع نایی واندر برم نگیری | قالت: ترید وصلی سرا و لا کرامه | |||||
گفتا: بگیر زلفم گفتم: ملامت آید | قالت: الست تدری العشق و الملامه |