سنایی غزنوی (غزلیات)/ساقیا دانی که مخموریم در ده جام را
ساقیا دانی که مخموریم در ده جام را | ساعتی آرام ده این عمر بی آرام را | |||||
میر مجلس چون تو باشی با جماعت در نگر | خام در ده پخته را و پخته در ده خام را | |||||
قالب فرزند آدم آز را منزل شدست | انده پیشی و بیشی تیره کرد ایام را | |||||
نه بهشت از ما تهی گردد نه دوزخ پر شود | ساقیا در ده شراب ارغوانی فام را | |||||
قیل و قال بایزید و شبلی و کرخی چه سود | کار کار خویش دان اندر نورد این نام را | |||||
تا زمانی ما برون از خاک آدم دم زنیم | ننگ و نامی نیست بر ما هیچ خاص و عام را |